بیا که نرگس ساقی بشارتی دارد
سر نیاز صراحی اشارتی دارد
بهر زبان که بود حرف عشق باشد نیک
سخن بفهم که هرکس عبارتی دارد
کجاست غیرت عشقت که زاهد از نخوت
بعاشقان تو چشم حقارتی دارد
بکعبه سر کویت که خاک پاکان است
خوشا صبا که مجال زیارتی دارد
بخاکپای تو کز خاک ره کسم نشناخت
مگر کسیکه درین ره بصارتی دارد
خراب چون نشود خانه دل عشاق
که هر دم از ستم عشق غارتی دارد
بخون دیده طهارت همی کند اهلی
اگرچه مست بتان شد طهارتی دارد