دفع غم دور از تو میل باده ام چون میشود
در دهان چونزهر تلخ و در جگر خون میشود
مست و خندان بر سر عاشق مران بهر خدا
کش عنان اختیار از دست بیرون میشود
همچو شمعم آتشی کز مهر رویت در گرفت
گریه آنرا کی نشاند بلکه افزون میشود
آنهمه پیکان که لیلی بر دل اغیار زد
یک بیک پیدا کنون از خاک مجنون میشود
کوکب بخت کراتا خواهد امشب سوختن
آه اهلی کز دل سوزان بگردون میشود