کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من آب خضر جویم بهر سگان کویش
    او تشنه بر هلاکم تا نگذرم بسویش
    تاب نظر ندارم آن به که خاک گردم
    تا ذره ذره بینم در آفتاب رویش
    صد آب زندگانی میرد بپای آن گل
    صد خضر چون مسیحا جان میدهد ببویش
    تاب فغان ندارد آه از مزاج آن مه
    کز گل بنازنینی نازک ترست خویش
    آن نازنین بدخو، کی رام خویش سازم
    کز من رمد به آهی آهوی فتنه جویش
    ای باد زلف او را برهم مزن که ترسم
    جمعی شوند درهم ز آشفتگی مویش
    بسیار گوست اهلی عیبش نشاید اما
    کز سینه میکند کم دردی به گفتگویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha