کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    امید خلق باقبال و دولت خویش است
    امید ما بغم و درد و حسرت خویش است
    اسیر محنت عشق از هوای راحت وصل
    اسیر نیست گرفتار محنت خویش است
    چه غم ز داغ محبت چو شمع عاشق را
    گرش ثبات قدم در مشقت خویش است
    دلی غمین نگذارد به بیش و کم ساقی
    غم او خورد که نه راضی بقسمت خویش است
    بزیر پای خسان سرمنه چو سبزه که سرو
    بلند قدریش از قدر و همت خویش است
    هزار سال اگرت مهر مینماید چرخ
    مباش غره که در بند فرصت خویش است
    سر بهشت ندارد کز کنج غم اهلی
    بهشت زنده دلان کنج خلوت خویش است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha