به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۷۸۹: شب همچو شمع آتش آهم زبانه زد

2010عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

شب همچو شمع آتش آهم زبانه زد
تیر مراد در دل شب بر نشانه زد
با آفتاب خویش شود همنفس چو صبح
در عشق هرکه یکنفس عاشقانه زد
شکر لبان نهند بر این آستانه روی
خوش وقت آنکه بوسه برین آستانه زد
جان در بهای صول چه باشد بهانه ایست
عاشق در وصال ترا زین بهانه زد
خواهد دمید صبح وصال از شب فراق
ساقی بیا که زهره سحر این ترانه زد
از بسکه سوختی دل اهلی ز داغ هجر
آتش چو لاله از دل چاکش زبانه زد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۸۸: بتر ز محنت هجر ای پسر چه خواهد بو ...2شمارهٔ ۷۸۹: شب همچو شمع آتش آهم زبانه زد 3شمارهٔ ۷۹۰: تو یار اگر نشوی بخت یار چون گردد 4شمارهٔ ۷۹۱: بیا که نرگس ساقی بشارتی دارد 5شمارهٔ ۷۹۲: دور از تو دل من به که پیغام فرستد 6شمارهٔ ۷۹۳: حسنت که ذره را مه تابنده میکند 7شمارهٔ ۷۹۴: کم همنفسی پاکدل و راست زبان بود 8شمارهٔ ۷۹۵: خم مویش که در کین من بیمار می پیچ ...9شمارهٔ ۷۹۶: کس به هجر تو یار کس نشود 10شمارهٔ ۷۹۷: خوش آنک مست شوی تا بهانه برخیزد 11شمارهٔ ۷۹۸: هرکه را از چشم تر اشکی بدامن میچک ...12شمارهٔ ۷۹۹: تا کام ماه یکشب از دیدنش برآمد 13شمارهٔ ۸۰۰: اگر آن پری بعاشق نظر از وصال دارد 14شمارهٔ ۸۰۱: به تاج عشق سر آدمی عزیز بود 15شمارهٔ ۸۰۲: یارم وداع کرد و ز آغوش میرود 16شمارهٔ ۸۰۳: کمال صنع الهی در آن جمال بود 17شمارهٔ ۸۰۴: گر میل تو جان سوزس عشاق نمی بود 18شمارهٔ ۸۰۵: ناخوش آن عمر که دور از رخ آن ماه ...19شمارهٔ ۸۰۶: شمشاد تو پروای کس از ناز ندارد 20شمارهٔ ۸۰۷: سرم فدای رهی باد کان سوار آید 21شمارهٔ ۸۰۸: عیبم مکن که عقل تو از کف زمام داد 22شمارهٔ ۸۰۹: اجل درآمد و بخت از درم نمیآید 23شمارهٔ ۸۱۰: سرشک شادی وصل از چه جانگداز آمد 24شمارهٔ ۸۱۱: از بتان دل برکنم گویم مسلمان دگر 25شمارهٔ ۸۱۲: بچه مهر و چه وفا با تو نشینم دگر 26شمارهٔ ۸۱۳: چند بود دمبدم چشم تو خونریز تر 27شمارهٔ ۸۱۴: ای بزیبایی و دلجویی ز خوبان خوبتر 28شمارهٔ ۸۱۵: ساقیا مستم لب خود از لب من دور دا ...29شمارهٔ ۸۱۶: شهسوارا، ز من سوخته خرمن مگذر 30شمارهٔ ۸۱۷: توبه کردم از می و معشوق سرمستم دگ ...31شمارهٔ ۸۱۸: پایه معراج جان خواهی ز دنیا درگذر 32شمارهٔ ۸۱۹: سوز دلم باتو گفت حرف نهانی دگر 33شمارهٔ ۸۲۰: سنبل بگشا بر گل و سروت به خرام آر 34شمارهٔ ۸۲۱: یا مکن قول بتان گوش و بما خرده مگ ...35شمارهٔ ۸۲۲: بازآمدی که شمع دل افروزیم دگر 36شمارهٔ ۸۲۳: ای بچشم جان من حسن تو شورانگیزتر 37شمارهٔ ۸۲۴: از بهر قتل عاشق دلخسته چشم یار 38شمارهٔ ۸۲۵: هزار شکر که عالم بکام ماست دگر 39شمارهٔ ۸۲۶: بیا ای باد و چون مور ضعیفم سوی جا ...40شمارهٔ ۸۲۷: مهرم چو میکشد مکش از شیوه های جور 41شمارهٔ ۸۲۸: ای ز خورشید رخت هر ساعتم سوزی دگر 42شمارهٔ ۸۲۹: ای همچو گل شکفته و از گل شکفته تر 43شمارهٔ ۸۳۰: فصل گل نوروز شد دارد جهان حالی دگ ...44شمارهٔ ۸۳۱: بسنگی دوستان را یاد میدار 45شمارهٔ ۸۳۲: کاکل شکست و شد گره کار بسته تر 46شمارهٔ ۸۳۳: پیش خورشید رخش کی ماه گردد جلوه گ ...47شمارهٔ ۸۳۴: معلم، آن گل نورا بخار و خس مگذرا 48شمارهٔ ۸۳۵: ای بی تو روزم از شب غم جانگدازتر 49شمارهٔ ۸۳۶: در دل آمد یار و گشت از دیده غمدید ...50شمارهٔ ۸۳۷: یک جرعه به خاکم فکن و خاک بجوش آر 51شمارهٔ ۸۳۸: جان رفت و دل مقید صد غم بود هنوز 52شمارهٔ ۸۳۹: ای باد مکش برقع جانان مرا باز 53شمارهٔ ۸۴۰: از تیر تو در خاک طپد مرغ هوا باز 54شمارهٔ ۸۴۱: مهی که چشم امیدم بسوی اوست هنوز 55شمارهٔ ۸۴۲: هجران گذشت و نوبت دیدن رسید باز 56شمارهٔ ۸۴۳: هرچند که چون شمع مرا سوخته یی باز 57شمارهٔ ۸۴۴: المنه لله که دگر مرغ خوش آواز 58شمارهٔ ۸۴۵: ای برق محبت که ره من زده یی باز 59شمارهٔ ۸۴۶: گرچه زارم سوختی من عاشق زارم هنوز 60شمارهٔ ۸۴۷: جان رفت و دل ز عشق پریشان بود هنو ...61شمارهٔ ۸۴۸: عیسی دم من وقت سماع طرب انگیز 62شمارهٔ ۸۴۹: گل من مگو که لب را بکسی گشاد هرگز 63شمارهٔ ۸۵۰: شکر خدا که چشم تو بر ما فتاد باز 64شمارهٔ ۸۵۱: در عین عتاب از بر ما میگذری باز 65شمارهٔ ۸۵۲: دیده بوصل آرمید دل نشود خوش هنوز 66شمارهٔ ۸۵۳: ساغر زده و شمع قد افراخته یی باز 67شمارهٔ ۸۵۴: فریاد که یار میرود باز 68شمارهٔ ۸۵۵: سوختم بهر خدا در هجر ازین بیشم مس ...69شمارهٔ ۸۵۶: سرم بریدی و مهر تو در دل است هنوز 70شمارهٔ ۸۵۷: از بیم غصه شب و خوف ملال روز 71شمارهٔ ۸۵۸: اشارت تو بجان دادنم بشارت بس 72شمارهٔ ۸۵۹: هرگز گلی نچید دل من ز باغ کس 73شمارهٔ ۸۶۰: حال من دور از آن جمال مپرس 74شمارهٔ ۸۶۱: نوازش تو قیامی ز سرو قامت بس 75شمارهٔ ۸۶۲: نظر بنرگس او کن ز خشم و ناز مپرس 76شمارهٔ ۸۶۳: تا غرق بحر خون نشوی از جفای کس 77شمارهٔ ۸۶۴: گو جام جم مباش، سفال شراب بس 78شمارهٔ ۸۶۵: گدای دل شو و فارغ ز پادشاهی باش 79شمارهٔ ۸۶۶: مستم و در جوش می بینم دل مجنون خو ...80شمارهٔ ۸۶۷: غم پریشان سازم از مستی چو زلف پرخ ...81شمارهٔ ۸۶۸: مرو از دیده چو برق و بمن زار ببخش 82شمارهٔ ۸۶۹: آن پریرو هرکه خواهد دست دل در گرد ...83شمارهٔ ۸۷۰: ای دل گه وصلش بجوار دگران باش 84شمارهٔ ۸۷۱: چون کعبه هرانکس که نشد شاد بکویش 85شمارهٔ ۸۷۲: امشب که چراغ نظری چرب زبان باش 86شمارهٔ ۸۷۳: در کوی تو تا کس قدم از ما ننهد پی ...87شمارهٔ ۸۷۴: دلا چو باز گریزان ز وصل مردم باش 88شمارهٔ ۸۷۵: گریه خواهد ریخت خون من تو خود آسو ...89شمارهٔ ۸۷۶: ما که از اول بلی گفتیم با دلدار خ ...90شمارهٔ ۸۷۷: من نه آنم که بنالم ز دل افکاری خو ...91شمارهٔ ۸۷۸: یار باید بر سر ما سایه گستر بودنش 92شمارهٔ ۸۷۹: کشته ام خار ملامت همه پیرامن خویش 93شمارهٔ ۸۸۰: بصبح وصل کشد این شب ستم خوشباش 94شمارهٔ ۸۸۱: از یار مکن ناله و لب بسته ز غم با ...95شمارهٔ ۸۸۲: چون بخیال آیدم سرو قباپوش خویش 96شمارهٔ ۸۸۳: کوی او خواهی دلا محنت کش اغیار با ...97شمارهٔ ۸۸۴: نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ...98شمارهٔ ۸۸۵: عاقبت بگذرد این تیره شب غم خوشباش 99شمارهٔ ۸۸۶: تا تو زیر پوست همچون گرگی ای پشمی ...100شمارهٔ ۸۸۷: میرم بدان تغافل و پروا نکردنش 101شمارهٔ ۸۸۸: از ضعف اگر در آینه بینم جمال خویش 102شمارهٔ ۸۸۹: مگسل ز یار و بر سر عهد نخست باش 103شمارهٔ ۸۹۰: من آب خضر جویم بهر سگان کویش 104شمارهٔ ۸۹۱: هرکو بهشت وصل او امروز باشد حاصلش 105شمارهٔ ۸۹۲: نشد از زخم تیر آهو گریزان روز نخج ...106شمارهٔ ۸۹۳: بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش 107شمارهٔ ۸۹۴: چو وقت گریه کردن رو نهم بر سوی دی ...108شمارهٔ ۸۹۵: از حسرت آن لب که نبخشد شکر خویش 109شمارهٔ ۸۹۶: تا شسته شد ز شیر لب روح پرورش 110شمارهٔ ۸۹۷: ره ز مستی بزنم باز به ویرانه خویش 111شمارهٔ ۸۹۸: کوهکن چون بر نیامد با دل خود رای ...112شمارهٔ ۸۹۹: چند سوزیم ز داغ دل بیحاصل خویش 113شمارهٔ ۹۰۰: ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش 114شمارهٔ ۹۰۱: نمیخواهد که دست کس رسد بر طاق ابر ...115شمارهٔ ۹۰۲: در غمت گر جان غم پرور نباشد گو مب ...116شمارهٔ ۹۰۳: هرکه شد سویش چو سایه در قفا می اف ...117شمارهٔ ۹۰۴: نقش پای او که محراب دعا می یابمش 118شمارهٔ ۹۰۵: چون شیشه پرم از غم پیمان گسل خویش 119شمارهٔ ۹۰۶: صد تلخ دهان میگزد از غصه لب خویش 120شمارهٔ ۹۰۷: چو گفتم از کف من زلف را به تاب مک ...121شمارهٔ ۹۰۸: عیش اگر خواهی سگ خوبان مردم زاده ...122شمارهٔ ۹۰۹: خسته یی کان عنبرین مو بگذرد زود ا ...123شمارهٔ ۹۱۰: نبود کسی که نبود بلب تو اشتیاقش 124شمارهٔ ۹۱۱: چون در کعبه به تقلید گرفتار مباش 125شمارهٔ ۹۱۲: خوش آن ساعت که آن ساقی نشاننم پیش ...126شمارهٔ ۹۱۳: گر فراغت طلبی همنفس رندان باش 127شمارهٔ ۹۱۴: روشنی بخش دلم شد تن غم پرور خویش 128شمارهٔ ۹۱۵: بر مست خود به پیری و عمر تبه ببخش 129شمارهٔ ۹۱۶: گر تشنه آب خضری از سر اخلاص 130شمارهٔ ۹۱۷: عاشق دم کشتن ز جان آسان برآید همچ ...131شمارهٔ ۹۱۸: ز بهر کلبه عاشق دلا مجوی چراغ 132شمارهٔ ۹۱۹: چند فتد به کشتنم زلف تو ماه برطرف 133شمارهٔ ۹۲۰: مجنون منم گریخته عمری ز بند عشق 134شمارهٔ ۹۲۱: ماییم همچو مجنون استاد مذهب عشق 135شمارهٔ ۹۲۲: یار مستغنی و ما مستغرق دریای عشق 136شمارهٔ ۹۲۳: با حسن دوست دل نشکیبد ز داغ عشق 137شمارهٔ ۹۲۴: ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق 138شمارهٔ ۹۲۵: عیبم مکن اگر (که) من هستم (خراب) ...139شمارهٔ ۹۲۶: من چون خم صافی دلم گر غرقه ام در ...140شمارهٔ ۹۲۷: میزدی تیری به غیر و بر جگر خوردم ...141شمارهٔ ۹۲۸: گر سنگ زدی بر من و آسوده دل تنگ 142شمارهٔ ۹۲۹: با سینه نالان ز نی و چنگ چه حاصل 143شمارهٔ ۹۳۰: پرتوی گر افکنی در چشم از شمع جمال 144شمارهٔ ۹۳۱: صد بار اگر از جور توام خون رود از ...145شمارهٔ ۹۳۲: هر چند من سگ توام ای مشگبو غزال 146شمارهٔ ۹۳۳: چون لاله از داغ درون دارم دهان بر ...147شمارهٔ ۹۳۴: عاشق که برفروخت چراغت ز داغ دل 148شمارهٔ ۹۳۵: بزخم تیر تو جان رفت و خاک تن شد گ ...149شمارهٔ ۹۳۶: ز خشم و ناز تو صد شوق شد فزون در ...150شمارهٔ ۹۳۷: ما تا حدیث سبز خطان گوش کرده ایم 151شمارهٔ ۹۳۸: عاشق منم که با چو تو خونخواره یی ...152شمارهٔ ۹۳۹: چندان ز خلق درد ترا گوش میکنیم 153شمارهٔ ۹۴۰: ما شیشه ناموس به میخانه شکستیم 154شمارهٔ ۹۴۱: درعشق گنهکارم اگر خاک نگردم 155شمارهٔ ۹۴۲: چون مرغ نیم بسمل چندانکه می طپیدم 156شمارهٔ ۹۴۳: سجده بردم بدرش دوش چو تنها گشتم 157شمارهٔ ۹۴۴: گر صدهزار کاسه خون نوش میکنم 158شمارهٔ ۹۴۵: ما فیض دل و فیض الهی همه داریم 159شمارهٔ ۹۴۶: ما تحمل بر جفاهای تو ای گل میکنیم 160شمارهٔ ۹۴۷: ز سنگ دل شکنان دل حزین چرا داریم 161شمارهٔ ۹۴۸: با هرگل نورسته که برخاست نشستیم 162شمارهٔ ۹۴۹: غرق خونم که ازین بحر کناری گیرم 163شمارهٔ ۹۵۰: ما از ازل بعشق تو دیوانه زاده ایم 164شمارهٔ ۹۵۱: عالمی گر خون خورند از عشق ماهم می ...165شمارهٔ ۹۵۲: من از محرومی خود یا زرشک محرمان س ...166شمارهٔ ۹۵۳: اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم 167شمارهٔ ۹۵۴: داند دل تو راز من وزان تو من هم 168شمارهٔ ۹۵۵: رفتیم برون زین چمن و هیچ نگفتیم 169شمارهٔ ۹۵۶: ساقی کریم و یار خطاپوش و شاه هم 170شمارهٔ ۹۵۷: دیوانه عشق توام مجنون مادرزاد هم 171شمارهٔ ۹۵۸: در صحبت کس جام فراغی نکشیدیم 172شمارهٔ ۹۵۹: از داغ می اگرچه در آتش چو لاله ام 173شمارهٔ ۹۶۰: خوش آنکه مست بروی تو دیده باز کنم 174شمارهٔ ۹۶۱: برتافت رخ چو آینه آنماه چون کنم 175شمارهٔ ۹۶۲: نوروزی ازین ما بفراغی ننشستیم 176شمارهٔ ۹۶۳: من خسته ایفلک کی دمی از تو شا گشت ...177شمارهٔ ۹۶۴: آنچنانم ز فراقت که ندانم چکنم 178شمارهٔ ۹۶۵: چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم 179شمارهٔ ۹۶۶: از بسکه شدم جامه دران نعره زنان ه ...180شمارهٔ ۹۶۷: ماییم که در دیر خرابات مقیمیم 181شمارهٔ ۹۶۸: من سوخته خال و خط سیمبرانم 182شمارهٔ ۹۶۹: نه چنان بگرد کویت من ناصبور گردم 183شمارهٔ ۹۷۰: تاچند وصل روی تو ایمه طلب کنیم 184شمارهٔ ۹۷۱: چه شود گرت زمانی من دلفکار بینم 185شمارهٔ ۹۷۲: شبها چو سگان در طلبت در بدر افتم 186شمارهٔ ۹۷۳: چون لاله جگر چاک شدم غرقه بخون هم 187شمارهٔ ۹۷۴: آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم 188شمارهٔ ۹۷۵: تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم 189شمارهٔ ۹۷۶: گنجی چو تو در سینه بکونین چکارم؟190شمارهٔ ۹۷۷: تو با فراغ خود امروز شاد و فردا ه ...191شمارهٔ ۹۷۸: ز بسکه رخنه ز تیر تو در درون دارم 192شمارهٔ ۹۷۹: کنون که جامه چو من میدری که سر مس ...193شمارهٔ ۹۸۰: نیستم طاقت که آه داد خواهی بشنوم 194شمارهٔ ۹۸۱: دی در رهش چو دیدم بس شرمناک گشتم 195شمارهٔ ۹۸۲: می ده که بی غبار غمی از جهان روم 196شمارهٔ ۹۸۳: یاد من کردی من از بخت این زیادت ی ...197شمارهٔ ۹۸۴: تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم 198شمارهٔ ۹۸۵: چندان بر آستان خرابات سر نهم 199شمارهٔ ۹۸۶: هر چند که خود دل ببلای تو سپردم 200شمارهٔ ۹۸۷: خوش آنکه تو بازآیی و من پای تو بو ...201شمارهٔ ۹۸۸: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 202شمارهٔ ۹۸۹: من که از دور ترا بینم و مدهوش شوم 203شمارهٔ ۹۹۰: تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم 204شمارهٔ ۹۹۱: دل کباب از لعل او چون از دلش بیرو ...205شمارهٔ ۹۹۲: من لاف تقوی تا بکی در خرمن طاعت ز ...206شمارهٔ ۹۹۳: دور از درت به تیغ نه از بهر جان ش ...207شمارهٔ ۹۹۴: تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور ا ...208شمارهٔ ۹۹۵: عمریست که من خاک ره درد کشانم 209شمارهٔ ۹۹۶: عمریکه بیرخت من درمانده بوده ام 210شمارهٔ ۹۹۷: خوش آنکه پیش تو دور از دیار خود گ ...211شمارهٔ ۹۹۸: دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم 212شمارهٔ ۹۹۹: بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم 213شمارهٔ ۱۰۰۰: ناچار اگر دمی ز سر کوی او روم 214شمارهٔ ۱۰۰۱: در سجود آستانت از سفر باز آمدیم 215شمارهٔ ۱۰۰۲: سنگ جفا بقصد دل زار خسته ام 216شمارهٔ ۱۰۰۳: با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم 217شمارهٔ ۱۰۰۴: هر چند از وصالت ای آفتاب دورم 218شمارهٔ ۱۰۰۵: ای جگر از تو پر نمک دیده شور بخت ...219شمارهٔ ۱۰۰۶: ظن مبر کز دود دل پیشت شکایت میکن ...220شمارهٔ ۱۰۰۷: نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره ...221شمارهٔ ۱۰۰۸: منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لال ...222شمارهٔ ۱۰۰۹: پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم 223شمارهٔ ۱۰۱۰: تو عیش کن بفراغت که من سپند توام 224شمارهٔ ۱۰۱۱: سایه صفت ز ماه خود میل وصال میکن ...225شمارهٔ ۱۰۱۲: سوختم چندانکه سر زد شعله از پیرا ...226شمارهٔ ۱۰۱۳: سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم 227شمارهٔ ۱۰۱۴: ز در مران اگر آلوده و هوسناکیم 228شمارهٔ ۱۰۱۵: حسرت فرو خورم چه به رویت نظر کنم 229شمارهٔ ۱۰۱۶: هرگز از بخت نیامد قدحی در دستم 230شمارهٔ ۱۰۱۷: پیرم چو چنگ با قد پرخم شکسته ام 231شمارهٔ ۱۰۱۸: ایگل که بوصل تو رسیدن نتوانم 232شمارهٔ ۱۰۱۹: عمریست کز عشق بتان این شور و مست ...233شمارهٔ ۱۰۲۰: چو ماه نوجمال عالم افروزش که می ...234شمارهٔ ۱۰۲۱: سوختم از نوش وصلت کارزو میداشتم 235شمارهٔ ۱۰۲۲: از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم 236شمارهٔ ۱۰۲۳: سرو من، چون سخن از لعل چو قندت گ ...237شمارهٔ ۱۰۲۴: بصبر اگرچه بسی روزها بسر کردم 238شمارهٔ ۱۰۲۵: کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ا ...239شمارهٔ ۱۰۲۶: پیش تو ایطبیب جان بسکه ز خویش می ...240شمارهٔ ۱۰۲۷: غیرت عشق کی هلد، کز ستم تو دم زن ...241شمارهٔ ۱۰۲۸: چند از هوس آن لب چون قند بسوزم 242شمارهٔ ۱۰۲۹: سخن نگفته بهم جنگ و ماجرا داریم 243شمارهٔ ۱۰۳۰: تا کی خمار محنت آن سیمبر کشم 244شمارهٔ ۱۰۳۱: منعت از همنفسان چند بصد پند کنم 245شمارهٔ ۱۰۳۲: با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و ...246شمارهٔ ۱۰۳۳: ز بسکه خار ملامت کشیده دامانم 247شمارهٔ ۱۰۳۴: هست کحل بصر از خاک ره او هوسم 248شمارهٔ ۱۰۳۵: جان نذر کرده ام که بپایت فدا کنم 249شمارهٔ ۱۰۳۶: دل از آرزو چه خون شد بدعا چه کام ...250شمارهٔ ۱۰۳۷: چو بینم هر دمت با غیر از غیرت خر ...251شمارهٔ ۱۰۳۸: دش از داغت زمانی در غم دل بوده ا ...252شمارهٔ ۱۰۳۹: طوفان کنم از اشک و رخ خاک بشویم 253شمارهٔ ۱۰۴۰: شب وعده داد مست و بره دیده دوختم 254شمارهٔ ۱۰۴۱: شدم بازیچه طفلان که در هرجا که ب ...255شمارهٔ ۱۰۴۲: روز آخر کز جهان با دیده گریان رو ...256شمارهٔ ۱۰۴۳: من که چون لاله ز داغ تو بر افروخ ...257شمارهٔ ۱۰۴۴: ندارم چاره یی جانا که با لعلت در ...258شمارهٔ ۱۰۴۵: اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم 259شمارهٔ ۱۰۴۶: آنعید مشتاقان که من قربان او صد ...260شمارهٔ ۱۰۴۷: از جور چه دل ملول دارم 261شمارهٔ ۱۰۴۸: مردیم ز غم تا بتو محبوب رسیدیم 262شمارهٔ ۱۰۴۹: گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدی ...263شمارهٔ ۱۰۵۰: از بسکه می وصلت بیرون رود از دست ...264شمارهٔ ۱۰۵۱: دل چو کوه از حسرت لعل تو خونشد چ ...265شمارهٔ ۱۰۵۲: من کز غمت ز دیده می لاله گون خور ...266شمارهٔ ۱۰۵۳: دیوانه عشقم دهن از خنده نبندم 267شمارهٔ ۱۰۵۴: توبه کردم عمری اکنون باده صافی م ...268شمارهٔ ۱۰۵۵: شبهای هجر اگر چه دل ریش سوزدم 269شمارهٔ ۱۰۵۶: ما از صفای سینه چو آیینه همیم 270شمارهٔ ۱۰۵۷: چون چشم حسرت از تو بسرو سهی کنیم 271شمارهٔ ۱۰۵۸: گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم 272شمارهٔ ۱۰۵۹: کشت چون صیدم سگ یار و کشد در خاک ...273شمارهٔ ۱۰۶۰: تا بکی توبه کنیم از می و دردم شک ...274شمارهٔ ۱۰۶۱: روزه بگذشت و هوای می بیغش دارم 275شمارهٔ ۱۰۶۲: من از گلهای خون دل از آن رخساره ...276شمارهٔ ۱۰۶۳: نگویی در پیت چونعاشقان هرجا نمیگ ...277شمارهٔ ۱۰۶۴: تو در چمن چو نباشی گل و سمن چکنم 278شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث سوز دل چونشمع از آنمعنی گرا ...279شمارهٔ ۱۰۶۶: همین خرسندی ام بس گرچه دور از مح ...280شمارهٔ ۱۰۶۷: چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم 281شمارهٔ ۱۰۶۸: ما وصل تو با بوالهوسان دوست ندار ...282شمارهٔ ۱۰۶۹: با آنکه ز شوق نظری خواب ندارم 283شمارهٔ ۱۰۷۰: عاشق مستم و محنت زده از بار دلم 284شمارهٔ ۱۰۷۱: گرچه بی بختم و دور از رخ گلفام ت ...285شمارهٔ ۱۰۷۲: از جهان فردم همین در بند رخسار ت ...286شمارهٔ ۱۰۷۳: من آن مستم که از اطوار خود یکمو ...287شمارهٔ ۱۰۷۴: تا نیست می از خود خبرم نیست که ه ...288شمارهٔ ۱۰۷۵: ما جان ز شوق وصل تو صد باره داده ...289شمارهٔ ۱۰۷۶: مست آنم که ز دستت قدحی نوش کنم 290شمارهٔ ۱۰۷۷: ما سایه صفت سوخته وصل تو ماهیم 291شمارهٔ ۱۰۷۸: شور ستمت چند کند دور ز خویشم 292شمارهٔ ۱۰۷۹: دمی که همنفسان گرم گفتگو بینم 293شمارهٔ ۱۰۸۰: تشنه درد توام وز پی درمان نروم 294شمارهٔ ۱۰۸۱: ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ...295شمارهٔ ۱۰۸۲: غم چون تو آفتابی ز جهان پسند دار ...296شمارهٔ ۱۰۸۳: چو چاره از غم خونخواره نمییابم 297شمارهٔ ۱۰۸۴: من از اول ترا خورشید عالم سوز می ...298شمارهٔ ۱۰۸۵: می بده کز غم دنیا دمی آسوده شویم 299شمارهٔ ۱۰۸۶: تا یافته ام وصل تو در کینه خویشم 300شمارهٔ ۱۰۸۷: مه من که هرگز گزندت نه بینم 301شمارهٔ ۱۰۸۸: ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظ ...302شمارهٔ ۱۰۸۹: هرچند که از یار جز آزار ندیدم 303شمارهٔ ۱۰۹۰: من از صفای درون گر ز خود برون آی ...304شمارهٔ ۱۰۹۱: در چاره مرهم بدل پاره بماندم 305شمارهٔ ۱۰۹۲: من سوخته داغ درون پرور عشقم 306شمارهٔ ۱۰۹۳: ساقی بیا که دست ارادت بهم دهیم 307شمارهٔ ۱۰۹۴: از بسکه پیش روی بتان سجدها کنم 308شمارهٔ ۱۰۹۵: همدمان رفتند و من از همرهان واما ...309شمارهٔ ۱۰۹۶: در کمال است جمال تو که ما می طلب ...310شمارهٔ ۱۰۹۷: مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم 311شمارهٔ ۱۰۹۸: گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتی ...312شمارهٔ ۱۰۹۹: خوش آنکه همنفس یار خویشتن بودم 313شمارهٔ ۱۱۰۰: نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من ...314شمارهٔ ۱۱۰۱: مشنو که از تو سلسله مو در شکایتی ...315شمارهٔ ۱۱۰۲: زان مرهم دل غیر دل ریش ندیدیم 316شمارهٔ ۱۱۰۳: ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم 317شمارهٔ ۱۱۰۴: ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکی ...318شمارهٔ ۱۱۰۵: پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ا ...319شمارهٔ ۱۱۰۶: ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم 320شمارهٔ ۱۱۰۷: چند این دل سودازده را پند بگویم 321شمارهٔ ۱۱۰۸: بپای سرو تو افتاده ایم و مدهوشیم 322شمارهٔ ۱۱۰۹: ترک خوبان گرچه از دست ملامت میکن ...323شمارهٔ ۱۱۱۰: خواهم غبار گردم از کوی او بر آیم 324شمارهٔ ۱۱۱۱: اگر تو دور کنی از درم صبور شوم 325شمارهٔ ۱۱۱۲: شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم 326شمارهٔ ۱۱۱۳: دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر ...327شمارهٔ ۱۱۱۴: خوش آنکه نهی پای بسر منزل خاکم 328شمارهٔ ۱۱۱۵: چو یار رخت سفر بست من چکار کنم 329شمارهٔ ۱۱۱۶: آنکه شب روز طرب کرد ز روی چو مهم 330شمارهٔ ۱۱۱۷: بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بی ...331شمارهٔ ۱۱۱۸: یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کن ...332شمارهٔ ۱۱۱۹: رخ بخون سرخ کند دیده گریان خودم 333شمارهٔ ۱۱۲۰: سگ توییم و بر آن در شکسته حال خو ...334شمارهٔ ۱۱۲۱: از جهان چون لاله داغت ایسهی قد م ...335شمارهٔ ۱۱۲۲: ایهمه آرزوی تو فکر من و خیال هم 336شمارهٔ ۱۱۲۳: من دردمند و ناتوان او سرکش و خون ...337شمارهٔ ۱۱۲۴: ما پیش تیغ سربارادت نهاده ایم 338شمارهٔ ۱۱۲۵: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 339شمارهٔ ۱۱۲۶: بگذر ز آب خضر و دم از جام جم مزن 340شمارهٔ ۱۱۲۷: اگرچه رسم بود دل بدلستان دادن 341شمارهٔ ۱۱۲۸: ایکه دین و دلم ایثار تو خواهد بو ...342شمارهٔ ۱۱۲۹: ایکه میسوزد رخت دلها بداغ خویشتن 343شمارهٔ ۱۱۳۰: ما خود بریده ایم دل از کار خویشت ...344شمارهٔ ۱۱۳۱: شبی در آ ز در ایشمع و خانه روشن ...345شمارهٔ ۱۱۳۲: پرسشی کن ایطبیب و جان ما را شاد ...346شمارهٔ ۱۱۳۳: چند باشی با بدان یاد از نکو خواه ...347شمارهٔ ۱۱۳۴: ای روی دل افروز تو ماه همه خوبان 348شمارهٔ ۱۱۳۵: قد بین و رخ ببین و لب جانفزا ببی ...349شمارهٔ ۱۱۳۶: دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن 350شمارهٔ ۱۱۳۷: چه حسن است این زهی خوبی مگر خورش ...351شمارهٔ ۱۱۳۸: میخواست شب که داغ نهد دلستان من 352شمارهٔ ۱۱۳۹: خوش است زیر سر آن خشت آستان دیدن 353شمارهٔ ۱۱۴۰: گر نه کافر بچه یی آتش دل تیز مکن 354شمارهٔ ۱۱۴۱: آن نخل قد و لعل لب چون رطبش بین 355شمارهٔ ۱۱۴۲: شبی با نامرادان باش و ترک خود مر ...356شمارهٔ ۱۱۴۳: گر شوم خاک ره و سبزه دمد از گل م ...357شمارهٔ ۱۱۴۴: گر با تو نیم دولتم ایشوخ بس است ...358شمارهٔ ۱۱۴۵: زخم پنهان بردل عاشق تو میدانی زد ...359شمارهٔ ۱۱۴۶: وه که بازار کف عنان دل برون خواه ...360شمارهٔ ۱۱۴۷: هرکه زنجیرش نهد مشکین کمندی ایچن ...361شمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد ز ...362شمارهٔ ۱۱۴۹: چنان گردد خیالش چشم اشکبار من 363شمارهٔ ۱۱۵۰: ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من 364شمارهٔ ۱۱۵۱: نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس ...365شمارهٔ ۱۱۵۲: نظاره تو به هر دیده کی توان کردن 366شمارهٔ ۱۱۵۳: ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من 367شمارهٔ ۱۱۵۴: اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزا ...368شمارهٔ ۱۱۵۵: گر بوسه دهی زان لب خندان کهه دهم ...369شمارهٔ ۱۱۵۶: دارد رقیب بهر تو چشم حسد بمن 370شمارهٔ ۱۱۵۷: ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عا ...371شمارهٔ ۱۱۵۸: خوشا سنگ جفایت خوردن و هم در نفس ...372شمارهٔ ۱۱۵۹: تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط ...373شمارهٔ ۱۱۶۰: میمیرم و خار غمت از جان نمیآید ب ...374شمارهٔ ۱۱۶۱: موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن 375شمارهٔ ۱۱۶۲: در دلم از تو گره به که گشاد از د ...376شمارهٔ ۱۱۶۳: آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از ...377شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 378شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 379شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...380شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 381شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 382شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 383شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...384شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 385شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 386شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...387شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...388شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 389شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 390شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 391شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 392شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...393شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 394شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 395شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...396شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...397شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 398شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...399شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 400شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...401شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 402شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...403شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...404شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 405شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 406شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...407شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...408شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 409شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...410شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 411شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 412شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...413شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...414شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...415شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...416شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 417شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 418شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 419شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...420شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...421شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 422شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...423شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...424شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 425شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...426شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 427شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 428شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...429شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 430شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...431شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 432شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...433شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...434شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 435شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...436شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 437شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...438شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...439شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 440شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 441شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...442شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 443شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...444شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...445شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...446شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 447شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 448شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 449شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 450شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...451شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...452شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 453شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 454شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 455شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...456شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 457شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 458شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 459شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...460شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 461شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 462شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 463شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...464شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...465شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...466شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 467شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 468شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 469شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 470شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 471شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 472شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 473شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...474شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 475شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 476شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 477شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 478شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 479شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 480شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 481شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...482شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 483شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 484شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 485شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...486شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 487شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...488شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...489شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 490شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...491شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...492شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 493شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 494شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 495شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 496شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 497شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 498شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...499شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 500شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 501شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 502شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...503شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 504شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...505شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...506شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...507شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 508شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 509شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 510شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 511شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...512شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 513شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...514شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...515شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...516شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...517شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 518شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 519شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 520شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...521شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 522شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...523شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 524شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 525شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 526شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 527شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 528شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 529شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 530شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...531شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 532شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...533شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 534شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 535شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 536شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 537شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 538شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 539شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...540شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 541شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 542شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...543شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 544شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...545شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 546شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 547شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 548شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...549شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...550شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 551شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 552شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...553شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...554شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 555شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...556شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...557شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...558شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...559شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 560شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 561شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...562شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...563شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 564شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 565شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 566شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 567شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...568شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...569شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...570شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 571شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 572شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...573شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 574شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 575شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...576شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 577شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...578شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...579شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 580شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 581شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 582شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 583شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...584شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 585شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 586شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...587شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...588شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 589شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...590شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 591شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 592شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...593شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...594شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 595شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 596شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 597شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...598شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 599شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 600شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ