حال من دور از آن جمال مپرس
رنگ و رویم بین و حال مپرس
پرسی از من که چیست حال دلت
گر ز من میکنی سیوال مپرس
عشق از آغاز حال خون رز است
حال اینست و شرح حال مپرس
کشته هجرم ای فرشته من
هرچه میپرسی از وصال مپرس
مردم از هجرت ای طبیب که گفت
کز من خسته سال سال مپرس
روی او بین و حال ما دریاب
هیچ از زلف و خط و خال مپرس
اهلی امید از آن پری است محال
گرنه مجنونی از محال مپرس