جایم بروز واقعه پهلوی او کنید
او قبله من است رخم سوی او کنید
نخلی برآورید بلند و به سایه اش
خاکم بیاد قامت دلجوی او کنید
محراب وار بر سنگ مزار من
نقشی بصورت خم ابروی او کنید
در بیستون برید مرا پیش کوهکن
جای شهید عشق به پهلوی او کنید
بوی وفا اگر نشنیدید از کسی
بویی بخاک تربتم از بوی او کنید
زنار بت پرستی خود می برم بخاک
یعنی که رشته کفنم موی او کنید
در شیشه یی کنید کلاب سرشک من
وانرا که یار کشت کفن شوی او کنید
تلقین من که هندوی زنار بسته ام
حرفی ز سحر نرگس جادوی او کنید
تعویذ دوستی است که اهلی نوشته است
این را بیاد گار ببازوی او کنید