کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خیال آن لب می جان ناتوان سوزد
    عجب میی که بلب نارسیده جان سوزد
    تو آفتابی و عمریست کز نظر دوری
    هنوز مهر توام مغز استخوان سوزد
    اگر زمین و زمان سوزد آتش دوزخ
    شرار آتش هجر تو بیش از آن سوزد
    بسوخت هجر پسر جان پیر کنعان لیک
    نه آنچنانکه مرا هجرت ای جوان سوزد
    لب تو آتش مهری که در دلم افکند
    چو شمع اگر بزبان آورم زبان سوزد
    زهر کناره چو شمعت هزار عاشق هست
    ولیک حسن تو پروانه از میان سوزد
    از آن دهان بکنایت سخن کند اهلی
    که گر صریح کند جان عاشقان سوزد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha