کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تن را بسوز و جانرا با دوست همنشین کن
    احرام کعبه جان گر میکنی چنین کن
    از زخم ناوک غم شد سینه رخنه رخنه
    گر حال دل ندانی آن را قیاس این کن
    جادو وشان بیدین در بند دستبردند
    بهر خدا که دستی بیرون از آستین کن
    دارم گمان که لعلت جانبخش چونمسیح است
    بگشا لب و گمانم یکبارگی یقین کن
    هنگام برق غیرت یک خرمن است کاهی
    ای خرمن نکویی رحمی بخوشه چین کن
    جان حزین تواند کز قید تن گریزد
    اهلی تو گر توانی فکر دل حزین کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha