من که بیهوشم از او مست شرابم میکنید
میکنید از لب او یاد و خرابم میکنید
یاد او در سر من بیشترم میسوزد
سوختم آخر از این بیش کبابم میکند
باری از یاری غیرش بمن ای همنفسان
مدهید آگهی و دیده پر آبم میکنید
چند سوزد جگرم یاد بهشتی صفتی
دوزخی دارم از این بیش عذابم میکنید
به خیال رخ آن شوخ چو اهلی امشب
دیده خوابم نفسی پشت ز خوابم میکنید