کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    او که از دیده خونابه چکانم نرود
    نرود یک نظر از دیده که جانم نرود
    اینقدر در شب وصلش ز خدا میخواهم
    که به نظاره او تاب و توانم نرود
    میتوانم که بپوشم غمش از خلق ولی
    طاقتم نیست که نامش بزبانم نرود
    او بر اسب ستم و توسن دل سرکش هم
    چه توان کرد که از دست عنانم نرود
    دل پرخون که نشان گشت بخاک قدمش
    باشد از سیل فنا نام و نشانم نرود
    او که رنجد ز فغان گو لبم از خاتم لعل
    مهر کن تا بفلک آه و فغانم نرود
    اهلی آن سرو روان مونس جان است مرا
    چون کنم کز پی او روح و روانم نرود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha