به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۳۵۳: گر بمسجد گذری با این رخ و آن چشم مست

2040عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گر بمسجد گذری با این رخ و آن چشم مست
کافرم گر صد مسلمان را نسازی بت پرست
عاقبت از هستی خد بگسلد ای آفتاب
هرکه همچون ذره دل بر رشته مهر تو بست
کردیم هندوی چشم آیینه دار روی غیر
روسیاهش کردی و آیینه اش دادی بدست
فتنه روز قیامت سرزند از خاک من
بر سر خاکم دمی چون سرو اگر خواهی نشست
با وجود سرو نازی آن چنین بالا بلند
بسته طوبی نباشد غیر همتهای پست
گر زدی سنگی بغیری بر دل دیوانه خورد
دیگران را سرشکست این سنگ و ما را دل شکست
زان دهان امید نبود هیچ صاحب هستیش
با وجود هستی اهلی درین امید هست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۵۲: برقی که ز نعل فرس سیم تنی خاست 2شمارهٔ ۳۵۳: گر بمسجد گذری با این رخ و آن چشم ...3شمارهٔ ۳۵۴: پیر مغان گدای درش همچو ما بسی است 4شمارهٔ ۳۵۵: وادی مجنون جگر سوزست و کس را تاب ...5شمارهٔ ۳۵۶: حیات تشنه لبان وصل آن مسیح دم است 6شمارهٔ ۳۵۷: مرا چو شبنم از آن مایه حیات کم اس ...7شمارهٔ ۳۵۸: وقت مستی چون عرق از روی دلجوی تو ...8شمارهٔ ۳۵۹: ذوقی است که در تیره شبی چون شب مو ...9شمارهٔ ۳۶۰: دور از تو شب و روز مرا خواب حرام ...10شمارهٔ ۳۶۱: ای باغبان چه حاصل از سرو ناز باغت 11شمارهٔ ۳۶۲: باغبان، آنسرو اگر برطرف جو خواهد ...12شمارهٔ ۳۶۳: گر لب بنهی بر لب مستان چه تفاوت؟13شمارهٔ ۳۶۴: قدرم چو مه از مهر سعادت اثر تست 14شمارهٔ ۳۶۵: یکشب که در فراق جمال تو دلبرست 15شمارهٔ ۳۶۶: عمر من تا کی بآه آتشین خواهد گذشت 16شمارهٔ ۳۶۷: چون کوهکن با بیستون گفتم توانم را ...17شمارهٔ ۳۶۸: گرچه ز گلهای می دامن ما شستنی است 18شمارهٔ ۳۶۹: بی بخت و یارم مرا از مرگ چشم یاری ...19شمارهٔ ۳۷۰: در عشق تو تا در غم خویشی ملامت اس ...20شمارهٔ ۳۷۱: نه عاشق است که واله بر وی چون مه ...21شمارهٔ ۳۷۲: دید چشمم پای او بر خاک و خاک ره ن ...22شمارهٔ ۳۷۳: گر یار مرا میل من خسته بسی نیست 23شمارهٔ ۳۷۴: عنان کار نه دردست مصلحت بین است 24شمارهٔ ۳۷۵: اگر ز کین کشی ام غم ز خشم و کینم ...25شمارهٔ ۳۷۶: خواب مرگم باد اگر دور از تو خوابم ...26شمارهٔ ۳۷۷: ترا صد خوبی و بر هر یکی صد دیده ح ...27شمارهٔ ۳۷۸: رشکم از کس نبود گرد و جهان حاصل ا ...28شمارهٔ ۳۷۹: عیش ما یک عشوه از چشم سیاه او بس ...29شمارهٔ ۳۸۰: سجده بت گر کنم در نظرم روی تست 30شمارهٔ ۳۸۱: مجاورم چو سگان بهر پارس در کویت 31شمارهٔ ۳۸۲: چو خط به کشتنم آورد لعل خندانت 32شمارهٔ ۳۸۳: تو باغ حسنی و صد عندلیب زار تراست 33شمارهٔ ۳۸۴: در خیال وصل جفا پیشه من است 34شمارهٔ ۳۸۵: گر نمیخواهی مرا، صید دل غمدیده چی ...35شمارهٔ ۳۸۶: کس بخود دلبسته آنزلف چون زنجیر نی ...36شمارهٔ ۳۸۷: درد می مرهم ریش دل بیمار غم است 37شمارهٔ ۳۸۸: چشم دلم چو دیده از آن شمع روشن اس ...38شمارهٔ ۳۸۹: شمع روی تو نه افروخته چشم من ازوس ...39شمارهٔ ۳۹۰: دینم ببرد آن بت و گوید که جان کجا ...40شمارهٔ ۳۹۱: سرو من برق صفت آمد و چون باد برفت 41شمارهٔ ۳۹۲: رقیب از کوی آن دهقان پسر رفت 42شمارهٔ ۳۹۳: شادم اگرچه خاطرم اندوهگین ازوست 43شمارهٔ ۳۹۴: یار اگر زان رقیبان و گرزان من است 44شمارهٔ ۳۹۵: پری رخان که سرم خاک راه ایشانست 45شمارهٔ ۳۹۶: آنکه فرشته را ازو دست امید کوته ا ...46شمارهٔ ۳۹۷: آنکس طلبد کعبه که بیگانه عشق است 47شمارهٔ ۳۹۸: می خور که فکر عالم پر غم نباشدت 48شمارهٔ ۳۹۹: از جلوه محبت خورشید حسن دوست 49شمارهٔ ۴۰۰: باورم ناید که شد در پوست مجنون سو ...50شمارهٔ ۴۰۱: هر کس که پا نهاد بکویت ز دست رفت 51شمارهٔ ۴۰۲: ناصح چو دل نماند نصیحت چه فایده 52شمارهٔ ۴۰۳: داغ دلم آن نیست که بامن سخنت نیست 53شمارهٔ ۴۰۴: آنشمع که حسنش دل ارباب وفا سوخت 54شمارهٔ ۴۰۵: شمعی که ز سوز دل گرمش خبری هست 55شمارهٔ ۴۰۶: ناله من جان غم پرورد میداند که چی ...56شمارهٔ ۴۰۷: نیست کس، خورشید من، کو درد پرورد ...57شمارهٔ ۴۰۸: ساقی که یار ما بود اغیار را چه بح ...58شمارهٔ ۴۰۹: سوختیم از غم و این آتش پنهان همه ...59شمارهٔ ۴۱۰: نصیب ما نشد از وصل یار جز غم هیچ 60شمارهٔ ۴۱۱: معلم را بگو فریاد از آن شوخ 61شمارهٔ ۴۱۲: دوش از دیرم ملک در حلقه او را برد 62شمارهٔ ۴۱۳: مسکینی ما را نتوان شرح و بیان کرد 63شمارهٔ ۴۱۴: آن آفتاب حسن سحر میل باده کرد 64شمارهٔ ۴۱۵: وصل تو گر زمانه نصیب رقیب کرد 65شمارهٔ ۴۱۶: ساقیا می ده که صبر و عشق مهجور از ...66شمارهٔ ۴۱۷: مستان تو گر باغ و بهاری طلبیدند 67شمارهٔ ۴۱۸: آب حیات کس بجز از جرعه کش نخورد 68شمارهٔ ۴۱۹: خوبان که همچو شمع ز نور آفریده ان ...69شمارهٔ ۴۲۰: رسید یار و دلم بی قرار خواهد کرد 70شمارهٔ ۴۲۱: از روزگار تیره دلم بر غبار چند؟71شمارهٔ ۴۲۲: سفید موی و سیه نامه از گنه تا چند ...72شمارهٔ ۴۲۳: خلق از سگت نه از بد دشمن فغان کنن ...73شمارهٔ ۴۲۴: خوبان همه محبوب دل و آفت جانند 74شمارهٔ ۴۲۵: خرم دلی که ره بسر کار خویش برد 75شمارهٔ ۴۲۶: چشم ز گریه خانه مردم پر آب کرد 76شمارهٔ ۴۲۷: چو خستگان ز دردل گشاد می یابند 77شمارهٔ ۴۲۸: سوز حدیث شمع زبان را خبر نکرد 78شمارهٔ ۴۲۹: لعلت بخنده هرچه دلم از تو خواست ک ...79شمارهٔ ۴۳۰: شاهان اگر بصحبت رندان نظر کنند 80شمارهٔ ۴۳۱: گاهم دو آهوی تو سگ خویش خوانده ان ...81شمارهٔ ۴۳۲: نامه شوق ترا تا بکبوتر ندهند 82شمارهٔ ۴۳۳: خوبان که نیش بر جگر ریش می زنند 83شمارهٔ ۴۳۴: امروز دل از آینه جان نظرت کرد 84شمارهٔ ۴۳۵: تا دل سر زلف یار گم کرد 85شمارهٔ ۴۳۶: گر سگان تو انیس من محزون شده اند 86شمارهٔ ۴۳۷: هرچند آهنین دل ما ناز بیش کرد 87شمارهٔ ۴۳۸: هردل که جز خیال تو در وی مقام کرد 88شمارهٔ ۴۳۹: تا جهان بوده است با نیکان بدان در ...89شمارهٔ ۴۴۰: خورشید اوج عزت خوبان ماه رویند 90شمارهٔ ۴۴۱: من اگر حسرت روی تو چنین خواهم برد 91شمارهٔ ۴۴۲: یار شد مست و دل ما بفغان باز آورد 92شمارهٔ ۴۴۳: گرچه در پای تو ای شمع بسی سوخته ا ...93شمارهٔ ۴۴۴: گر حسن و دلبری بتو مهپاره داده ان ...94شمارهٔ ۴۴۵: وصلش نماند و تلخی زهر فراق ماند 95شمارهٔ ۴۴۶: در عرق شد چو رخش ز آتش می تابی خو ...96شمارهٔ ۴۴۷: کار ما عشق است و مارا بهر آن آورد ...97شمارهٔ ۴۴۸: بجای آب حیاتم شکر لبی دادند 98شمارهٔ ۴۴۹: جمعی که دل بهرزه پریشان نکرده اند 99شمارهٔ ۴۵۰: یاران چه شد که پرسش یاری نمیکند 100شمارهٔ ۴۵۱: بسکه از گرم اختلاطی گلرخان آتش وش ...101شمارهٔ ۴۵۲: گر قسمن ما شد ز ازل غم چه توان کر ...102شمارهٔ ۴۵۳: خوبان دل گرم و نفس سرد چه دانند؟103شمارهٔ ۴۵۴: در چنگ غمت سخت اسیرم چه توان کرد؟104شمارهٔ ۴۵۵: هرکه مست تو نشد جام شرابش ندهند 105شمارهٔ ۴۵۶: زاهد، مرا که بیدل و دین آفریده ان ...106شمارهٔ ۴۵۷: تو آفتابی و شوق تو ناتوانم کرد 107شمارهٔ ۴۵۸: ایکه رخسارت ز روی لاله آب و رنگ ب ...108شمارهٔ ۴۵۹: قومی نشسته با تو و می نوش میکنند 109شمارهٔ ۴۶۰: شدم هلاک و ز من جز دریغ و درد نما ...110شمارهٔ ۴۶۱: خوبان بگلشن از نظر ما چه میروند؟111شمارهٔ ۴۶۲: مجنون شوم و وارهم از بوالهوسی چند 112شمارهٔ ۴۶۳: کجا با آن طبیب جان حریفان حال من ...113شمارهٔ ۴۶۴: قناعت از دو عالم میتوان کرد 114شمارهٔ ۴۶۵: باز شمعم خانه روشن، کوری اغیار کر ...115شمارهٔ ۴۶۶: فصل بهار و خلق بعشرت نشسته اند 116شمارهٔ ۴۶۷: زلف یار از دست رفت و دل ازو دیوان ...117شمارهٔ ۴۶۸: مشنو که بی تو ناله زارم هوس نماند 118شمارهٔ ۴۶۹: فلک بدور تو طفلی که در وجود آورد 119شمارهٔ ۴۷۰: خاری که راه در دل از آن جور پیشه ...120شمارهٔ ۴۷۱: از گرد راه دل بامید تو شاد بود 121شمارهٔ ۴۷۲: دور فلک که جام مرادم نمیدهد 122شمارهٔ ۴۷۳: عرش و معراج نه در خورد من زار بود 123شمارهٔ ۴۷۴: چو دل به وصل دهم جوریار نگذارد 124شمارهٔ ۴۷۵: وصل ما یکنفس از روی نکویی باشد 125شمارهٔ ۴۷۶: هرکه سوی قبله مقصود رو میآورد 126شمارهٔ ۴۷۷: ترک دین بهر تو چون عاشق مسکین نده ...127شمارهٔ ۴۷۸: نیست جان رفتن که نور از چشم روشن ...128شمارهٔ ۴۷۹: هرگز غبار حسرت دور از دلم نشد 129شمارهٔ ۴۸۰: چو شهسوار مرا رخ ز باده گلگون شد 130شمارهٔ ۴۸۱: کی از لعل تو جان من بیک دیدن بیاس ...131شمارهٔ ۴۸۲: زان پری ما را دل دیوانه رسوا میکن ...132شمارهٔ ۴۸۳: تا کلک قضا نقد وجود از عدم آورد 133شمارهٔ ۴۸۴: چون میل دل خلق جهان سوی تو یابند 134شمارهٔ ۴۸۵: گر بعد عمری یکنفس مارا نظر سویش ب ...135شمارهٔ ۴۸۶: بخاک مرده اگر برق عشق برگیرد 136شمارهٔ ۴۸۷: نیاز من نخرد کس، که کس فقیر مباد 137شمارهٔ ۴۸۸: هرکه چون باد از سر کوی تو بیرون م ...138شمارهٔ ۴۸۹: از صحبت ما درد کشان بازنخیزد 139شمارهٔ ۴۹۰: خوشباس که روزی گل امید برآید 140شمارهٔ ۴۹۱: فراخ دستی گل داد عیش و مستی داد 141شمارهٔ ۴۹۲: کی بود عاشق کسی کز سوختن غمگین بو ...142شمارهٔ ۴۹۳: هرکه چون صورت چین دیده بروی تو گش ...143شمارهٔ ۴۹۴: آه گر می ز غمت عاشق غمناک نزد 144شمارهٔ ۴۹۵: هرکس که چشم مست تو نظاره میکند 145شمارهٔ ۴۹۶: گرفتم آنکه بشکل تو دیگری باشد 146شمارهٔ ۴۹۷: عالم از سیل فنا گرچه خطرها دارد 147شمارهٔ ۴۹۸: شوخی که خون من چو می ناب مبخورد 148شمارهٔ ۴۹۹: روز ازل که جز رقم کفر و دین نبود 149شمارهٔ ۵۰۰: چو دل بوصل نهم جور یار نگذارد 150شمارهٔ ۵۰۱: چو گلت شکفت از می عرق از کناره سر ...151شمارهٔ ۵۰۲: ای همنفسان دست ز ما باز گذارید 152شمارهٔ ۵۰۳: سگ آن طیب انفاسم که رشک مشک چین ب ...153شمارهٔ ۵۰۴: دل شکسته ما گنجی از وفا دارد 154شمارهٔ ۵۰۵: هر کدورت که نصیب من دلخسته شود 155شمارهٔ ۵۰۶: داغ پنهان دلم هر دیده مشکل بنگرد 156شمارهٔ ۵۰۷: تا پری را چون تو خواندم دوری از م ...157شمارهٔ ۵۰۸: آن تقوی ام که از همه کس احتراز بو ...158شمارهٔ ۵۰۹: چه سود کوشش اگر دوست کام ما ندهد 159شمارهٔ ۵۱۰: نه هر دل کز نوا دم زد قبول دلنواز ...160شمارهٔ ۵۱۱: ز بسکه گرد رهت جان عاشقان دارد 161شمارهٔ ۵۱۲: سر من اگر نشانی ز در کنشت دارد 162شمارهٔ ۵۱۳: عاقبت داغ دل ما بدوا هم برسد 163شمارهٔ ۵۱۴: دلم از شوق او مصحف چو بهر فال بگش ...164شمارهٔ ۵۱۵: گرم چو شمع برد یار سر چه خواهد شد 165شمارهٔ ۵۱۶: دل کارزوی وصل تو در سینه او بود 166شمارهٔ ۵۱۷: محرومی ما جز گنه بخت نباشد 167شمارهٔ ۵۱۸: گفتم ار عاشق شوم گاهی غمی خواهم ک ...168شمارهٔ ۵۱۹: گفتم که جان قربان کنم آن مه چو مه ...169شمارهٔ ۵۲۰: کلک قضا که صورت ابروی او کشید 170شمارهٔ ۵۲۱: دل از غم زار و یارش صحبت اغیار می ...171شمارهٔ ۵۲۲: بر من از دورش بنوبت ساغر می میرسد 172شمارهٔ ۵۲۳: شاید که پرده زان رخ باد صبا گشاید 173شمارهٔ ۵۲۴: جایم بروز واقعه پهلوی او کنید 174شمارهٔ ۵۲۵: دلی که شاد ز وصل تو دیر دیر شود 175شمارهٔ ۵۲۶: چون ننالم که ز عشقم همه بیداد رسد 176شمارهٔ ۵۲۷: اطیفه عجب از غمزه نرگست دادند 177شمارهٔ ۵۲۸: خوشم به هجر تو گر وصل صد حضور آرد 178شمارهٔ ۵۲۹: صید آن شوخم که هرگه بزم عشرت مینه ...179شمارهٔ ۵۳۰: سر بجای پای در میخانه میباید نهاد 180شمارهٔ ۵۳۱: نصیب کوهکن از وصل دوست چون باشد 181شمارهٔ ۵۳۲: بعد مرگم زاغ چون هر پاره جایی افک ...182شمارهٔ ۵۳۳: چون گل روی تو را آتش می تاب دهد 183شمارهٔ ۵۳۴: مرا حیات ابد از لبت هوس باشد 184شمارهٔ ۵۳۵: شیوه خوبی لیلی همه کس چون داند؟185شمارهٔ ۵۳۶: خط دمید از رخ او کار بلا بالا شد 186شمارهٔ ۵۳۷: کی بمن وصل چنین غایه مویی برسد 187شمارهٔ ۵۳۸: چشم صاحب دل نظر چون بر رخ گل میکن ...188شمارهٔ ۵۳۹: هرکه شد سامان طلب پیوسته دردسر کش ...189شمارهٔ ۵۴۰: عجب که شمع شبی در سرای من سوزد 190شمارهٔ ۵۴۱: نه آه از جان زار من برآمد 191شمارهٔ ۵۴۲: زد جامه چاک و سینه صافی چو مه نمو ...192شمارهٔ ۵۴۳: چشم زناز یوسفش سوی پدر نمی فتد 193شمارهٔ ۵۴۴: گر مست تو آهی ز سر درد برآرد 194شمارهٔ ۵۴۵: گویند شب جمعه مخور می که غم آرد 195شمارهٔ ۵۴۶: ز آشنایی من کاخرش جدایی بود 196شمارهٔ ۵۴۷: او که از دیده خونابه چکانم نرود 197شمارهٔ ۵۴۸: سوی که روم من؟ که دلم سوی تو باشد 198شمارهٔ ۵۴۹: دلا، ز تخت سلیمان کسی چه یاد دارد 199شمارهٔ ۵۵۰: بهر جان قصد تو گر بر دل مجروح بود 200شمارهٔ ۵۵۱: عیسی گذاشت دنیا، قارون اسیر او شد 201شمارهٔ ۵۵۲: گر نه چاه دقنت عقل زره می فکند 202شمارهٔ ۵۵۳: هر که آگه ز دل سوخته من باشد 203شمارهٔ ۵۵۴: بر مرگ رقیبان تو خرم نتوان بود 204شمارهٔ ۵۵۵: عشق گنجینه اسرار الهی باشد 205شمارهٔ ۵۵۶: یار برخاست برقص آن قد و قامت نگری ...206شمارهٔ ۵۵۷: ای تازه گل که بوی خوشت دم ز روح ز ...207شمارهٔ ۵۵۸: آب حیات اگر بسر کوی او رود 208شمارهٔ ۵۵۹: آن گل چو شمع بر من مدهوش میزند 209شمارهٔ ۵۶۰: ابر نوروزی چو گل را بر ورق شبنم ز ...210شمارهٔ ۵۶۱: عاشق دلریش را زخم تو مرهم دهد 211شمارهٔ ۵۶۲: چشمه نوش نوخطان مهر گیابر آورد 212شمارهٔ ۵۶۳: وجود ما زغمت تا عدم نخواهد شد 213شمارهٔ ۵۶۴: در سجده خود آن مه صد آفتاب بیند 214شمارهٔ ۵۶۵: سرشک شادی وصل ارچه جان گداز آمد 215شمارهٔ ۵۶۶: مایه خوبی غم بیچارگان خوردن بود 216شمارهٔ ۵۶۷: چشم مجنون هرچه بیند صورت لیلی بود 217شمارهٔ ۵۶۸: شادمان از وصل جانان بخت ما هرگز ن ...218شمارهٔ ۵۶۹: کس عشوه خونخواری او را نشناسد 219شمارهٔ ۵۷۰: گر جوش گریه یی دل خامت بر آورد 220شمارهٔ ۵۷۱: جان هلاک از شوق و یار از دیه ما م ...221شمارهٔ ۵۷۲: در عشق اگر از کشته شدن مرد بماند 222شمارهٔ ۵۷۳: چند چراغ آه من عمر مرا تبه کند 223شمارهٔ ۵۷۴: زلف قلابش ز کف دلها چو ماهی میبرد 224شمارهٔ ۵۷۵: گرسنه شرح زخمت گوید گنه ندارد 225شمارهٔ ۵۷۶: فلک که مشعل مهرش زبام میسوزد 226شمارهٔ ۵۷۷: روی نیاز ما همه دم بر زمین بود 227شمارهٔ ۵۷۸: کس چون تو نبودست و نخواهد پس ازین ...228شمارهٔ ۵۷۹: روزی که ماه ابروی آن شوخ کم نمود 229شمارهٔ ۵۸۰: بقرار یک نظر دل ز تو چون کنار گیر ...230شمارهٔ ۵۸۱: شام غم دل خستگانرا بی تو جان بر ل ...231شمارهٔ ۵۸۲: از دیده رفت و از دل پر خون نمیرود 232شمارهٔ ۵۸۳: امید وصالت فرح جان حزین بود 233شمارهٔ ۵۸۴: عمرم بآه و ناله و فریاد می رود 234شمارهٔ ۵۸۵: ایکرده چشمت عالمی مست از شراب ناز ...235شمارهٔ ۵۸۶: کی سگت از استخوان من شکار من شود 236شمارهٔ ۵۸۷: نقد دلم چو غنچه به مستی ز دست شد 237شمارهٔ ۵۸۸: یارم بچوگان باختن چون رو بمیدان م ...238شمارهٔ ۵۸۹: افغان که درد ما بدوا کم نمی شود 239شمارهٔ ۵۹۰: چو غنچه گرچه لبت مهر بر دهان دارد 240شمارهٔ ۵۹۱: تا من از مادر نزادم غم کا زاییده ...241شمارهٔ ۵۹۲: چراغ چشم دل آن دلربا بر افروزد 242شمارهٔ ۵۹۳: با جان چو شد سرشته غم عشق چون رود 243شمارهٔ ۵۹۴: بهر خونریز من از خواب صبوی یار شد 244شمارهٔ ۵۹۵: شانه میخواهم که دم زان کاکل پر خم ...245شمارهٔ ۵۹۶: عیب دلم کند آن کز دل خبر ندارد 246شمارهٔ ۵۹۷: عاشق چو مرغ بسمل پروای سر ندارد 247شمارهٔ ۵۹۸: تا یوسفش چاکی چو گل در جیب پیراهن ...248شمارهٔ ۵۹۹: هر که فکر از برق آه عاشق مسکین کن ...249شمارهٔ ۶۰۰: خوش روزگار وصل که ما را دویی نبود 250شمارهٔ ۶۰۱: خون شد جگر از خنده که آن رشک ملک ...251شمارهٔ ۶۰۲: چو نافه تا جگرم غرق خون نخواهد شد 252شمارهٔ ۶۰۳: بر آستان حرم زاهدی که سر میزد 253شمارهٔ ۶۰۴: شوقی دگر امروز دلم سوی تو دارد 254شمارهٔ ۶۰۵: قاصد رسید و بوی خوشی باز میرسد 255شمارهٔ ۶۰۶: رخت که پیر و جوان را بیک نظر سوزد 256شمارهٔ ۶۰۷: تا یار ز شوخی بکناری ننشیند 257شمارهٔ ۶۰۸: گرچه کار دلم از صبر بسامان نشود 258شمارهٔ ۶۰۹: منت قتل از رقیبم باز می باید کشید 259شمارهٔ ۶۱۰: باز از فریب وعده دلم را شکیب داد 260شمارهٔ ۶۱۱: دل ز جور فلک بجان آمد 261شمارهٔ ۶۱۲: تهیست کشتی می عمر از آن بغم گذرد 262شمارهٔ ۶۱۳: گشتیم پیر و یار همان نوجوان که بو ...263شمارهٔ ۶۱۴: هر گرد بلایی که خدا خواسته باشد 264شمارهٔ ۶۱۵: کس چون غم زلیخا یوسف ندیده داند؟265شمارهٔ ۶۱۶: مرا ز هجر بهشتی رخی بجان دارد 266شمارهٔ ۶۱۷: گرچه با روی نکو خوی نکو می باید 267شمارهٔ ۶۱۸: جان به فکر جهان نمی ارزد 268شمارهٔ ۶۱۹: از تماشای تو کس منع دل ما نکند 269شمارهٔ ۶۲۰: گر صد هزار رنج و تعب باغبان برد 270شمارهٔ ۶۲۱: بی تو چو شمع کرده ام گریه و خنده ...271شمارهٔ ۶۲۲: جام وصلت بکف کج نظران نتوان دید 272شمارهٔ ۶۲۳: جز در حرم کوی تو دل خانه نگیرد 273شمارهٔ ۶۲۴: دو دیده در ره آن مه که کی سواره د ...274شمارهٔ ۶۲۵: مستی و گر فرشته ز لعل تو بو برد 275شمارهٔ ۶۲۶: حدیث ما و تو هر بوالهوس نمیداند 276شمارهٔ ۶۲۷: هر کس که طاق ابروی او سجده گه کند 277شمارهٔ ۶۲۸: حسن کس از دلم آن شکل و شمایل نبرد 278شمارهٔ ۶۲۹: بر شمع فلک حسنت آن لحظه که ناز آر ...279شمارهٔ ۶۳۰: گرچه اشک من خبر از بیگناهی میدهد 280شمارهٔ ۶۳۱: در ره دوست که باشد؟ که جفایی نکشد 281شمارهٔ ۶۳۲: مرا دردی است کز درمان کس تسکین نخ ...282شمارهٔ ۶۳۳: گر کشد گاهی عنان از ناز و میل ما ...283شمارهٔ ۶۳۴: به هر ناجنس چون طوطی دل ما کی سخن ...284شمارهٔ ۶۳۵: لبت از روزه چرا خشک چو عناب شود 285شمارهٔ ۶۳۶: با من رقیب دون کسی از همدمی نشد 286شمارهٔ ۶۳۷: ای شاه حسن آنکه ترا تخت و تاج داد 287شمارهٔ ۶۳۸: چون غنچه بیدل تنگیی کسرا لبی خندا ...288شمارهٔ ۶۳۹: گر درد خسته یی را درمان دهی چه با ...289شمارهٔ ۶۴۰: در کوی بتان جز بفقیری نتوان بود 290شمارهٔ ۶۴۱: ز تاب آتش غم سینه چاک خواهم شد 291شمارهٔ ۶۴۲: نسیم باد بهارم بهوش می آرد 292شمارهٔ ۶۴۳: رقیب از رشک من هر لحظه در خارها د ...293شمارهٔ ۶۴۴: سایه کی بر خاک من آن سر و چالاک ا ...294شمارهٔ ۶۴۵: من که بیهوشم از او مست شرابم میکن ...295شمارهٔ ۶۴۶: من مجنون نمی یابم کسی محرم به حال ...296شمارهٔ ۶۴۷: گرچه بر ما روزگار تیره مشکل می رو ...297شمارهٔ ۶۴۸: در خواب گنج وصلت جان خراب ببیند 298شمارهٔ ۶۴۹: تا عشق از آن ما شد بخت از جهان بر ...299شمارهٔ ۶۵۰: صید دست آموزم و قدرم نمیدانی چه س ...300شمارهٔ ۶۵۱: غم و فرح بمن می پرست میگذرد 301شمارهٔ ۶۵۲: کس از فراغ تو عیش و فراغ را چکند 302شمارهٔ ۶۵۳: نیشکر قامت من آنکه دل من دارد 303شمارهٔ ۶۵۴: گویند که با غیری وین گرچه یقین با ...304شمارهٔ ۶۵۵: مرا صد خار از آن نوگل اگر در دل د ...305شمارهٔ ۶۵۶: با همه شاد و ملول از من بیچاره شو ...306شمارهٔ ۶۵۷: هر که مفلس گشت رسوای خلایق میشود 307شمارهٔ ۶۵۸: اگر از غم تو صد جان به یکی نفس بر ...308شمارهٔ ۶۵۹: یک بوسه هرگزم لب سیمین بری نداد 309شمارهٔ ۶۶۰: دوستان چون میرم آن خشت درم بالین ...310شمارهٔ ۶۶۱: لعلت به تلخ گویی دل در خروش آرد 311شمارهٔ ۶۶۲: دلم بریان و تن سوزان و آهم آتشین ...312شمارهٔ ۶۶۳: گرنه ابرو ترش آن غمزه خونریز کند 313شمارهٔ ۶۶۴: گهی که بر منت از مرحمت نظر باشد 314شمارهٔ ۶۶۵: مرا از دوریت تا کی صبوری کار خواه ...315شمارهٔ ۶۶۶: گر دلت آینه صورت مقصود بود 316شمارهٔ ۶۶۷: سوار من که سرخصم خاک راهت باد 317شمارهٔ ۶۶۸: دیده گر جای تو ای چشمه خورشید شود 318شمارهٔ ۶۶۹: از آن در دیده یعقوبش غم یوسف غبار ...319شمارهٔ ۶۷۰: به پیری چو نجوانان تا کیم دل مست ...320شمارهٔ ۶۷۱: چون مرغ بسملم خبر ار ترک سر نشد 321شمارهٔ ۶۷۲: شمع من همنفست گر دگری خواهد بود 322شمارهٔ ۶۷۳: بسکه عاشق چشم تر بر نامه اش ناخوا ...323شمارهٔ ۶۷۴: شوخی که می نخورده دل خلق خون کند 324شمارهٔ ۶۷۵: هر کس که بدان سرو قباپوش نشیند 325شمارهٔ ۶۷۶: ذوق دیدار تو در جان بلاکش باشد 326شمارهٔ ۶۷۷: چو آتشپاره از در درآمد خانه گلشن ...327شمارهٔ ۶۷۸: اگر چه مستی می صد عذاب میآرد 328شمارهٔ ۶۷۹: آن سبز چو رنگش ز می ناب برآید 329شمارهٔ ۶۸۰: دفع غم دور از تو میل باده ام چون ...330شمارهٔ ۶۸۱: میرود از برم دگر، تا ببر که میرود ...331شمارهٔ ۶۸۲: نسیم گل دگران را دماغ تازه کند 332شمارهٔ ۶۸۳: گل بیاد عارضت دل را گشادی میدهد 333شمارهٔ ۶۸۴: دنیا همه هیچ است و وفا هیچ ندارد 334شمارهٔ ۶۸۵: زبسکه روزم از آن مه ملال می خیزد 335شمارهٔ ۶۸۶: گر آه کشم آن سگ کویم بسر آید 336شمارهٔ ۶۸۷: از خاک رهم عشق بر افلاک برآرد 337شمارهٔ ۶۸۸: آگه از شمع رخش هم عاشقی چون من شو ...338شمارهٔ ۶۸۹: مرا که گبر و مسلمان نظر پرست شناس ...339شمارهٔ ۶۹۰: سحر چو آه من می پرست میخیزد 340شمارهٔ ۶۹۱: سرا پای تنم هر دم ز موج دیده تر گ ...341شمارهٔ ۶۹۲: چو بهر قتل غیر آن مه به تیغ آبگون ...342شمارهٔ ۶۹۳: صبا چو جعد سر زلف یار من بگشود 343شمارهٔ ۶۹۴: رشک رقیب تا کیم ای بیوفا کشد 344شمارهٔ ۶۹۵: هرچند بیخم میکنی، وصلت گرم خرم کن ...345شمارهٔ ۶۹۶: دیده هر که از هوس سوی تو سیمتن بو ...346شمارهٔ ۶۹۷: چشم صاحبدل نظر چون بر رخ گل میکند 347شمارهٔ ۶۹۸: کسی از خار خار جان مجنون کی خبر د ...348شمارهٔ ۶۹۹: چه عیب ار خون بگریم چون مرا رندی ...349شمارهٔ ۷۰۰: ناقه لیلی که سر در کوه و هامون می ...350شمارهٔ ۷۰۱: خاک ره خواست سرم یار و چنان خواهد ...351شمارهٔ ۷۰۲: بذات حق که مرا تا وجود خواهد بود 352شمارهٔ ۷۰۳: چار دیوار جهان کز غصه دلها خون کن ...353شمارهٔ ۷۰۴: لیلی نبودش این نمک شیرین چنین زیب ...354شمارهٔ ۷۰۵: در لعل لبش چاشنی خنده ببینید 355شمارهٔ ۷۰۶: یار از سر کوچه چو مه برآمد 356شمارهٔ ۷۰۷: از سایه خود میرمد دل کز رقیب آزرد ...357شمارهٔ ۷۰۸: تا تورا آرزوی همنفسی با من شد 358شمارهٔ ۷۰۹: فیروزی بخت همه کس لعل تو بخشید 359شمارهٔ ۷۱۰: نظاره بین که عاشق بیچاره میکند 360شمارهٔ ۷۱۱: هرچند که گفتم غم دل سود ندارد 361شمارهٔ ۷۱۲: فکر وصلت کسش خیال مباد 362شمارهٔ ۷۱۳: صبر کن ای باغبان کاندوه بلبل بگذر ...363شمارهٔ ۷۱۴: ایخوش آنکس که چو گل مستی بیباک کن ...364شمارهٔ ۷۱۵: آنکه لعلش دم عیسی به کرامت دارد 365شمارهٔ ۷۱۶: مرا تصور وصلت خیال باطل بود 366شمارهٔ ۷۱۷: مه دو هفته اگر رفت عمر ساقی باد 367شمارهٔ ۷۱۸: هرگز از کوی تو کس دور بشمشیر نشد 368شمارهٔ ۷۱۹: عیسی دم من کز نفسش جان بتن آید 369شمارهٔ ۷۲۰: زنده میسازد لب او خلق و مارا میکش ...370شمارهٔ ۷۲۱: آمد آن عیسی نفس کز عشوه و نازم کش ...371شمارهٔ ۷۲۲: خوش آنکه دل زغم هجر بر کناری بود 372شمارهٔ ۷۲۳: ساقی ز زهر چشم بمن قهر میکند 373شمارهٔ ۷۲۴: جوش سودای غم دل پایم از جا میبرد 374شمارهٔ ۷۲۵: عاشق آشفته دل از طعنه خامی نشود 375شمارهٔ ۷۲۶: هیچ لب تشنه به میخانه سری بر نکند 376شمارهٔ ۷۲۷: شد سگش یار رقیب و جور با خود میکن ...377شمارهٔ ۷۲۸: گرچه از عشق بتان صبر و دل و هوشم ...378شمارهٔ ۷۲۹: هر شمع جمالی که بر افروخته باشد 379شمارهٔ ۷۳۰: گنجی است عشق کز وی صد جان هلاک گر ...380شمارهٔ ۷۳۱: صید یوسف صورتان دل از ره معنی کند 381شمارهٔ ۷۳۲: مشاطه تو جلوه ناز ای پسر بود 382شمارهٔ ۷۳۳: با فتنه چشم تو چه تدبیر توان کرد 383شمارهٔ ۷۳۴: بغیر خون جگر دل شراب ناب نخورد 384شمارهٔ ۷۳۵: گرمی کوثر بدان لبهای خندان داده ا ...385شمارهٔ ۷۳۶: بیخود شده بودم چو سخن یار بمن کرد 386شمارهٔ ۷۳۷: مپرس یوسف من کز تو گلرخان چونند 387شمارهٔ ۷۳۸: کی شود سرو من آگه ز دل افکاری چند 388شمارهٔ ۷۳۹: مست رفتی و ز شوقت جگرم چاک بماند 389شمارهٔ ۷۴۰: عاشقان ره بسر گنج الهی دارند 390شمارهٔ ۷۴۱: وه که این شیرین غزالان بازی ما می ...391شمارهٔ ۷۴۲: گرچه بر فرهاد شیرین جور بی اندازه ...392شمارهٔ ۷۴۳: نتوان بر ساقی سخن از توبه عیان کر ...393شمارهٔ ۷۴۴: چون لاله جهانی بغمت غرقه بخونند 394شمارهٔ ۷۴۵: سرو من تا چو مه از خانه زین گشت ب ...395شمارهٔ ۷۴۶: خوبان که فرق تاقدم از جان سرشته ا ...396شمارهٔ ۷۴۷: گر کاکلی بتان بسر خود رها کنند 397شمارهٔ ۷۴۸: صبوری از غمت ایشوخ بیوفا تاچند 398شمارهٔ ۷۴۹: خوبان اگرچه در پی دلهای خسته اند 399شمارهٔ ۷۵۰: روزی که قدسیان گل آدم سرشته اند 400شمارهٔ ۷۵۱: مرا بکوی تو شوق از در نیاز آورد 401شمارهٔ ۷۵۲: سرو قدان که دل از عاشق محتاج برند 402شمارهٔ ۷۵۳: نفی خوبان کردم از خاطر که بار خاط ...403شمارهٔ ۷۵۴: بکوی دوست که از ما پیام خواهد برد ...404شمارهٔ ۷۵۵: جایی که فلک پیش بتان پشت دوتا کرد 405شمارهٔ ۷۵۶: به مهر او اثرم جز دریغ و درد نمان ...406شمارهٔ ۷۵۷: در جان و دل بیک نگه آن شوخ راه کر ...407شمارهٔ ۷۵۸: رخ تو داغ کهن تازه از ملاحت کرد 408شمارهٔ ۷۵۹: دی که آن کان نمک خنده بر این مجنو ...409شمارهٔ ۷۶۰: عاشقان گردم گرم از دل غمناک زنند 410شمارهٔ ۷۶۱: پیش اغیار آن پریرخ تا دو سنبل شان ...411شمارهٔ ۷۶۲: ایمرغ آزاد از قفس پر بر دل افکارا ...412شمارهٔ ۷۶۳: یاران همه مست و خبر از خویش ندارن ...413شمارهٔ ۷۶۴: خوبان سمن چهره ستم خوی نباشند 414شمارهٔ ۷۶۵: یک سخن گفت آن لب و جان شهیدان تاز ...415شمارهٔ ۷۶۶: دی نظر دیده بر آن نعل سم توسن کرد 416شمارهٔ ۷۶۷: هیچم ز گریه قدر برین خاک کو نماند 417شمارهٔ ۷۶۸: بر من خسته رقیبان چو گذر می آرند 418شمارهٔ ۷۶۹: داغت خبر ز سوز من دل فکار کرد 419شمارهٔ ۷۷۰: کس زنده کی از هجر تو ای عهد گسل م ...420شمارهٔ ۷۷۱: گرچه ارباب خرد طایفه یی پرهنرند 421شمارهٔ ۷۷۲: گه بصلحند این بتان گه رسم جنگی می ...422شمارهٔ ۷۷۳: ایشه خوبان که ملک حسنت ارزانی بود 423شمارهٔ ۷۷۴: دل ز فریب گلرخان بی تو شکیب چون ک ...424شمارهٔ ۷۷۵: خط سبزی که سر از لعل تو برخواهد ک ...425شمارهٔ ۷۷۶: رخ او را دهان شکر افشانی چنین بای ...426شمارهٔ ۷۷۷: جان آفرین که جان همه عالم آفرید 427شمارهٔ ۷۷۸: آن نوجوان ز جور پشیمان نمیشود 428شمارهٔ ۷۷۹: باقد چون نیشکر آن سبز شیرین بنگری ...429شمارهٔ ۷۸۰: لعل او از خون عاشق می بکام خود کش ...430شمارهٔ ۷۸۱: چند آن می لب عاشق مخمور به بیند 431شمارهٔ ۷۸۲: خیال آن لب می جان ناتوان سوزد 432شمارهٔ ۷۸۳: آن سرو اگر از چشم من در چشم دشمن ...433شمارهٔ ۷۸۴: گذر ز حسن خوش این بت پرست پیر ندا ...434شمارهٔ ۷۸۵: دل خورد غم که چرا مرده صفت خاک شو ...435شمارهٔ ۷۸۶: گر من از درد تو مردم هرگزت دردی م ...436شمارهٔ ۷۸۷: کیست کو خاک ز بیداد تو بر سر نکند 437شمارهٔ ۷۸۸: بتر ز محنت هجر ای پسر چه خواهد بو ...438شمارهٔ ۷۸۹: شب همچو شمع آتش آهم زبانه زد 439شمارهٔ ۷۹۰: تو یار اگر نشوی بخت یار چون گردد 440شمارهٔ ۷۹۱: بیا که نرگس ساقی بشارتی دارد 441شمارهٔ ۷۹۲: دور از تو دل من به که پیغام فرستد 442شمارهٔ ۷۹۳: حسنت که ذره را مه تابنده میکند 443شمارهٔ ۷۹۴: کم همنفسی پاکدل و راست زبان بود 444شمارهٔ ۷۹۵: خم مویش که در کین من بیمار می پیچ ...445شمارهٔ ۷۹۶: کس به هجر تو یار کس نشود 446شمارهٔ ۷۹۷: خوش آنک مست شوی تا بهانه برخیزد 447شمارهٔ ۷۹۸: هرکه را از چشم تر اشکی بدامن میچک ...448شمارهٔ ۷۹۹: تا کام ماه یکشب از دیدنش برآمد 449شمارهٔ ۸۰۰: اگر آن پری بعاشق نظر از وصال دارد 450شمارهٔ ۸۰۱: به تاج عشق سر آدمی عزیز بود 451شمارهٔ ۸۰۲: یارم وداع کرد و ز آغوش میرود 452شمارهٔ ۸۰۳: کمال صنع الهی در آن جمال بود 453شمارهٔ ۸۰۴: گر میل تو جان سوزس عشاق نمی بود 454شمارهٔ ۸۰۵: ناخوش آن عمر که دور از رخ آن ماه ...455شمارهٔ ۸۰۶: شمشاد تو پروای کس از ناز ندارد 456شمارهٔ ۸۰۷: سرم فدای رهی باد کان سوار آید 457شمارهٔ ۸۰۸: عیبم مکن که عقل تو از کف زمام داد 458شمارهٔ ۸۰۹: اجل درآمد و بخت از درم نمیآید 459شمارهٔ ۸۱۰: سرشک شادی وصل از چه جانگداز آمد 460شمارهٔ ۸۱۱: از بتان دل برکنم گویم مسلمان دگر 461شمارهٔ ۸۱۲: بچه مهر و چه وفا با تو نشینم دگر 462شمارهٔ ۸۱۳: چند بود دمبدم چشم تو خونریز تر 463شمارهٔ ۸۱۴: ای بزیبایی و دلجویی ز خوبان خوبتر 464شمارهٔ ۸۱۵: ساقیا مستم لب خود از لب من دور دا ...465شمارهٔ ۸۱۶: شهسوارا، ز من سوخته خرمن مگذر 466شمارهٔ ۸۱۷: توبه کردم از می و معشوق سرمستم دگ ...467شمارهٔ ۸۱۸: پایه معراج جان خواهی ز دنیا درگذر 468شمارهٔ ۸۱۹: سوز دلم باتو گفت حرف نهانی دگر 469شمارهٔ ۸۲۰: سنبل بگشا بر گل و سروت به خرام آر 470شمارهٔ ۸۲۱: یا مکن قول بتان گوش و بما خرده مگ ...471شمارهٔ ۸۲۲: بازآمدی که شمع دل افروزیم دگر 472شمارهٔ ۸۲۳: ای بچشم جان من حسن تو شورانگیزتر 473شمارهٔ ۸۲۴: از بهر قتل عاشق دلخسته چشم یار 474شمارهٔ ۸۲۵: هزار شکر که عالم بکام ماست دگر 475شمارهٔ ۸۲۶: بیا ای باد و چون مور ضعیفم سوی جا ...476شمارهٔ ۸۲۷: مهرم چو میکشد مکش از شیوه های جور 477شمارهٔ ۸۲۸: ای ز خورشید رخت هر ساعتم سوزی دگر 478شمارهٔ ۸۲۹: ای همچو گل شکفته و از گل شکفته تر 479شمارهٔ ۸۳۰: فصل گل نوروز شد دارد جهان حالی دگ ...480شمارهٔ ۸۳۱: بسنگی دوستان را یاد میدار 481شمارهٔ ۸۳۲: کاکل شکست و شد گره کار بسته تر 482شمارهٔ ۸۳۳: پیش خورشید رخش کی ماه گردد جلوه گ ...483شمارهٔ ۸۳۴: معلم، آن گل نورا بخار و خس مگذرا 484شمارهٔ ۸۳۵: ای بی تو روزم از شب غم جانگدازتر 485شمارهٔ ۸۳۶: در دل آمد یار و گشت از دیده غمدید ...486شمارهٔ ۸۳۷: یک جرعه به خاکم فکن و خاک بجوش آر 487شمارهٔ ۸۳۸: جان رفت و دل مقید صد غم بود هنوز 488شمارهٔ ۸۳۹: ای باد مکش برقع جانان مرا باز 489شمارهٔ ۸۴۰: از تیر تو در خاک طپد مرغ هوا باز 490شمارهٔ ۸۴۱: مهی که چشم امیدم بسوی اوست هنوز 491شمارهٔ ۸۴۲: هجران گذشت و نوبت دیدن رسید باز 492شمارهٔ ۸۴۳: هرچند که چون شمع مرا سوخته یی باز 493شمارهٔ ۸۴۴: المنه لله که دگر مرغ خوش آواز 494شمارهٔ ۸۴۵: ای برق محبت که ره من زده یی باز 495شمارهٔ ۸۴۶: گرچه زارم سوختی من عاشق زارم هنوز 496شمارهٔ ۸۴۷: جان رفت و دل ز عشق پریشان بود هنو ...497شمارهٔ ۸۴۸: عیسی دم من وقت سماع طرب انگیز 498شمارهٔ ۸۴۹: گل من مگو که لب را بکسی گشاد هرگز 499شمارهٔ ۸۵۰: شکر خدا که چشم تو بر ما فتاد باز 500شمارهٔ ۸۵۱: در عین عتاب از بر ما میگذری باز 501شمارهٔ ۸۵۲: دیده بوصل آرمید دل نشود خوش هنوز 502شمارهٔ ۸۵۳: ساغر زده و شمع قد افراخته یی باز 503شمارهٔ ۸۵۴: فریاد که یار میرود باز 504شمارهٔ ۸۵۵: سوختم بهر خدا در هجر ازین بیشم مس ...505شمارهٔ ۸۵۶: سرم بریدی و مهر تو در دل است هنوز 506شمارهٔ ۸۵۷: از بیم غصه شب و خوف ملال روز 507شمارهٔ ۸۵۸: اشارت تو بجان دادنم بشارت بس 508شمارهٔ ۸۵۹: هرگز گلی نچید دل من ز باغ کس 509شمارهٔ ۸۶۰: حال من دور از آن جمال مپرس 510شمارهٔ ۸۶۱: نوازش تو قیامی ز سرو قامت بس 511شمارهٔ ۸۶۲: نظر بنرگس او کن ز خشم و ناز مپرس 512شمارهٔ ۸۶۳: تا غرق بحر خون نشوی از جفای کس 513شمارهٔ ۸۶۴: گو جام جم مباش، سفال شراب بس 514شمارهٔ ۸۶۵: گدای دل شو و فارغ ز پادشاهی باش 515شمارهٔ ۸۶۶: مستم و در جوش می بینم دل مجنون خو ...516شمارهٔ ۸۶۷: غم پریشان سازم از مستی چو زلف پرخ ...517شمارهٔ ۸۶۸: مرو از دیده چو برق و بمن زار ببخش 518شمارهٔ ۸۶۹: آن پریرو هرکه خواهد دست دل در گرد ...519شمارهٔ ۸۷۰: ای دل گه وصلش بجوار دگران باش 520شمارهٔ ۸۷۱: چون کعبه هرانکس که نشد شاد بکویش 521شمارهٔ ۸۷۲: امشب که چراغ نظری چرب زبان باش 522شمارهٔ ۸۷۳: در کوی تو تا کس قدم از ما ننهد پی ...523شمارهٔ ۸۷۴: دلا چو باز گریزان ز وصل مردم باش 524شمارهٔ ۸۷۵: گریه خواهد ریخت خون من تو خود آسو ...525شمارهٔ ۸۷۶: ما که از اول بلی گفتیم با دلدار خ ...526شمارهٔ ۸۷۷: من نه آنم که بنالم ز دل افکاری خو ...527شمارهٔ ۸۷۸: یار باید بر سر ما سایه گستر بودنش 528شمارهٔ ۸۷۹: کشته ام خار ملامت همه پیرامن خویش 529شمارهٔ ۸۸۰: بصبح وصل کشد این شب ستم خوشباش 530شمارهٔ ۸۸۱: از یار مکن ناله و لب بسته ز غم با ...531شمارهٔ ۸۸۲: چون بخیال آیدم سرو قباپوش خویش 532شمارهٔ ۸۸۳: کوی او خواهی دلا محنت کش اغیار با ...533شمارهٔ ۸۸۴: نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ...534شمارهٔ ۸۸۵: عاقبت بگذرد این تیره شب غم خوشباش 535شمارهٔ ۸۸۶: تا تو زیر پوست همچون گرگی ای پشمی ...536شمارهٔ ۸۸۷: میرم بدان تغافل و پروا نکردنش 537شمارهٔ ۸۸۸: از ضعف اگر در آینه بینم جمال خویش 538شمارهٔ ۸۸۹: مگسل ز یار و بر سر عهد نخست باش 539شمارهٔ ۸۹۰: من آب خضر جویم بهر سگان کویش 540شمارهٔ ۸۹۱: هرکو بهشت وصل او امروز باشد حاصلش 541شمارهٔ ۸۹۲: نشد از زخم تیر آهو گریزان روز نخج ...542شمارهٔ ۸۹۳: بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش 543شمارهٔ ۸۹۴: چو وقت گریه کردن رو نهم بر سوی دی ...544شمارهٔ ۸۹۵: از حسرت آن لب که نبخشد شکر خویش 545شمارهٔ ۸۹۶: تا شسته شد ز شیر لب روح پرورش 546شمارهٔ ۸۹۷: ره ز مستی بزنم باز به ویرانه خویش 547شمارهٔ ۸۹۸: کوهکن چون بر نیامد با دل خود رای ...548شمارهٔ ۸۹۹: چند سوزیم ز داغ دل بیحاصل خویش 549شمارهٔ ۹۰۰: ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش 550شمارهٔ ۹۰۱: نمیخواهد که دست کس رسد بر طاق ابر ...551شمارهٔ ۹۰۲: در غمت گر جان غم پرور نباشد گو مب ...552شمارهٔ ۹۰۳: هرکه شد سویش چو سایه در قفا می اف ...553شمارهٔ ۹۰۴: نقش پای او که محراب دعا می یابمش 554شمارهٔ ۹۰۵: چون شیشه پرم از غم پیمان گسل خویش 555شمارهٔ ۹۰۶: صد تلخ دهان میگزد از غصه لب خویش 556شمارهٔ ۹۰۷: چو گفتم از کف من زلف را به تاب مک ...557شمارهٔ ۹۰۸: عیش اگر خواهی سگ خوبان مردم زاده ...558شمارهٔ ۹۰۹: خسته یی کان عنبرین مو بگذرد زود ا ...559شمارهٔ ۹۱۰: نبود کسی که نبود بلب تو اشتیاقش 560شمارهٔ ۹۱۱: چون در کعبه به تقلید گرفتار مباش 561شمارهٔ ۹۱۲: خوش آن ساعت که آن ساقی نشاننم پیش ...562شمارهٔ ۹۱۳: گر فراغت طلبی همنفس رندان باش 563شمارهٔ ۹۱۴: روشنی بخش دلم شد تن غم پرور خویش 564شمارهٔ ۹۱۵: بر مست خود به پیری و عمر تبه ببخش 565شمارهٔ ۹۱۶: گر تشنه آب خضری از سر اخلاص 566شمارهٔ ۹۱۷: عاشق دم کشتن ز جان آسان برآید همچ ...567شمارهٔ ۹۱۸: ز بهر کلبه عاشق دلا مجوی چراغ 568شمارهٔ ۹۱۹: چند فتد به کشتنم زلف تو ماه برطرف 569شمارهٔ ۹۲۰: مجنون منم گریخته عمری ز بند عشق 570شمارهٔ ۹۲۱: ماییم همچو مجنون استاد مذهب عشق 571شمارهٔ ۹۲۲: یار مستغنی و ما مستغرق دریای عشق 572شمارهٔ ۹۲۳: با حسن دوست دل نشکیبد ز داغ عشق 573شمارهٔ ۹۲۴: ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق 574شمارهٔ ۹۲۵: عیبم مکن اگر (که) من هستم (خراب) ...575شمارهٔ ۹۲۶: من چون خم صافی دلم گر غرقه ام در ...576شمارهٔ ۹۲۷: میزدی تیری به غیر و بر جگر خوردم ...577شمارهٔ ۹۲۸: گر سنگ زدی بر من و آسوده دل تنگ 578شمارهٔ ۹۲۹: با سینه نالان ز نی و چنگ چه حاصل 579شمارهٔ ۹۳۰: پرتوی گر افکنی در چشم از شمع جمال 580شمارهٔ ۹۳۱: صد بار اگر از جور توام خون رود از ...581شمارهٔ ۹۳۲: هر چند من سگ توام ای مشگبو غزال 582شمارهٔ ۹۳۳: چون لاله از داغ درون دارم دهان بر ...583شمارهٔ ۹۳۴: عاشق که برفروخت چراغت ز داغ دل 584شمارهٔ ۹۳۵: بزخم تیر تو جان رفت و خاک تن شد گ ...585شمارهٔ ۹۳۶: ز خشم و ناز تو صد شوق شد فزون در ...586شمارهٔ ۹۳۷: ما تا حدیث سبز خطان گوش کرده ایم 587شمارهٔ ۹۳۸: عاشق منم که با چو تو خونخواره یی ...588شمارهٔ ۹۳۹: چندان ز خلق درد ترا گوش میکنیم 589شمارهٔ ۹۴۰: ما شیشه ناموس به میخانه شکستیم 590شمارهٔ ۹۴۱: درعشق گنهکارم اگر خاک نگردم 591شمارهٔ ۹۴۲: چون مرغ نیم بسمل چندانکه می طپیدم 592شمارهٔ ۹۴۳: سجده بردم بدرش دوش چو تنها گشتم 593شمارهٔ ۹۴۴: گر صدهزار کاسه خون نوش میکنم 594شمارهٔ ۹۴۵: ما فیض دل و فیض الهی همه داریم 595شمارهٔ ۹۴۶: ما تحمل بر جفاهای تو ای گل میکنیم 596شمارهٔ ۹۴۷: ز سنگ دل شکنان دل حزین چرا داریم 597شمارهٔ ۹۴۸: با هرگل نورسته که برخاست نشستیم 598شمارهٔ ۹۴۹: غرق خونم که ازین بحر کناری گیرم 599شمارهٔ ۹۵۰: ما از ازل بعشق تو دیوانه زاده ایم 600شمارهٔ ۹۵۱: عالمی گر خون خورند از عشق ماهم می ...601شمارهٔ ۹۵۲: من از محرومی خود یا زرشک محرمان س ...602شمارهٔ ۹۵۳: اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم 603شمارهٔ ۹۵۴: داند دل تو راز من وزان تو من هم 604شمارهٔ ۹۵۵: رفتیم برون زین چمن و هیچ نگفتیم 605شمارهٔ ۹۵۶: ساقی کریم و یار خطاپوش و شاه هم 606شمارهٔ ۹۵۷: دیوانه عشق توام مجنون مادرزاد هم 607شمارهٔ ۹۵۸: در صحبت کس جام فراغی نکشیدیم 608شمارهٔ ۹۵۹: از داغ می اگرچه در آتش چو لاله ام 609شمارهٔ ۹۶۰: خوش آنکه مست بروی تو دیده باز کنم 610شمارهٔ ۹۶۱: برتافت رخ چو آینه آنماه چون کنم 611شمارهٔ ۹۶۲: نوروزی ازین ما بفراغی ننشستیم 612شمارهٔ ۹۶۳: من خسته ایفلک کی دمی از تو شا گشت ...613شمارهٔ ۹۶۴: آنچنانم ز فراقت که ندانم چکنم 614شمارهٔ ۹۶۵: چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم 615شمارهٔ ۹۶۶: از بسکه شدم جامه دران نعره زنان ه ...616شمارهٔ ۹۶۷: ماییم که در دیر خرابات مقیمیم 617شمارهٔ ۹۶۸: من سوخته خال و خط سیمبرانم 618شمارهٔ ۹۶۹: نه چنان بگرد کویت من ناصبور گردم 619شمارهٔ ۹۷۰: تاچند وصل روی تو ایمه طلب کنیم 620شمارهٔ ۹۷۱: چه شود گرت زمانی من دلفکار بینم 621شمارهٔ ۹۷۲: شبها چو سگان در طلبت در بدر افتم 622شمارهٔ ۹۷۳: چون لاله جگر چاک شدم غرقه بخون هم 623شمارهٔ ۹۷۴: آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم 624شمارهٔ ۹۷۵: تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم 625شمارهٔ ۹۷۶: گنجی چو تو در سینه بکونین چکارم؟626شمارهٔ ۹۷۷: تو با فراغ خود امروز شاد و فردا ه ...627شمارهٔ ۹۷۸: ز بسکه رخنه ز تیر تو در درون دارم 628شمارهٔ ۹۷۹: کنون که جامه چو من میدری که سر مس ...629شمارهٔ ۹۸۰: نیستم طاقت که آه داد خواهی بشنوم 630شمارهٔ ۹۸۱: دی در رهش چو دیدم بس شرمناک گشتم 631شمارهٔ ۹۸۲: می ده که بی غبار غمی از جهان روم 632شمارهٔ ۹۸۳: یاد من کردی من از بخت این زیادت ی ...633شمارهٔ ۹۸۴: تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم 634شمارهٔ ۹۸۵: چندان بر آستان خرابات سر نهم 635شمارهٔ ۹۸۶: هر چند که خود دل ببلای تو سپردم 636شمارهٔ ۹۸۷: خوش آنکه تو بازآیی و من پای تو بو ...637شمارهٔ ۹۸۸: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 638شمارهٔ ۹۸۹: من که از دور ترا بینم و مدهوش شوم 639شمارهٔ ۹۹۰: تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم 640شمارهٔ ۹۹۱: دل کباب از لعل او چون از دلش بیرو ...641شمارهٔ ۹۹۲: من لاف تقوی تا بکی در خرمن طاعت ز ...642شمارهٔ ۹۹۳: دور از درت به تیغ نه از بهر جان ش ...643شمارهٔ ۹۹۴: تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور ا ...644شمارهٔ ۹۹۵: عمریست که من خاک ره درد کشانم 645شمارهٔ ۹۹۶: عمریکه بیرخت من درمانده بوده ام 646شمارهٔ ۹۹۷: خوش آنکه پیش تو دور از دیار خود گ ...647شمارهٔ ۹۹۸: دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم 648شمارهٔ ۹۹۹: بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم 649شمارهٔ ۱۰۰۰: ناچار اگر دمی ز سر کوی او روم 650شمارهٔ ۱۰۰۱: در سجود آستانت از سفر باز آمدیم 651شمارهٔ ۱۰۰۲: سنگ جفا بقصد دل زار خسته ام 652شمارهٔ ۱۰۰۳: با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم 653شمارهٔ ۱۰۰۴: هر چند از وصالت ای آفتاب دورم 654شمارهٔ ۱۰۰۵: ای جگر از تو پر نمک دیده شور بخت ...655شمارهٔ ۱۰۰۶: ظن مبر کز دود دل پیشت شکایت میکن ...656شمارهٔ ۱۰۰۷: نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره ...657شمارهٔ ۱۰۰۸: منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لال ...658شمارهٔ ۱۰۰۹: پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم 659شمارهٔ ۱۰۱۰: تو عیش کن بفراغت که من سپند توام 660شمارهٔ ۱۰۱۱: سایه صفت ز ماه خود میل وصال میکن ...661شمارهٔ ۱۰۱۲: سوختم چندانکه سر زد شعله از پیرا ...662شمارهٔ ۱۰۱۳: سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم 663شمارهٔ ۱۰۱۴: ز در مران اگر آلوده و هوسناکیم 664شمارهٔ ۱۰۱۵: حسرت فرو خورم چه به رویت نظر کنم 665شمارهٔ ۱۰۱۶: هرگز از بخت نیامد قدحی در دستم 666شمارهٔ ۱۰۱۷: پیرم چو چنگ با قد پرخم شکسته ام 667شمارهٔ ۱۰۱۸: ایگل که بوصل تو رسیدن نتوانم 668شمارهٔ ۱۰۱۹: عمریست کز عشق بتان این شور و مست ...669شمارهٔ ۱۰۲۰: چو ماه نوجمال عالم افروزش که می ...670شمارهٔ ۱۰۲۱: سوختم از نوش وصلت کارزو میداشتم 671شمارهٔ ۱۰۲۲: از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم 672شمارهٔ ۱۰۲۳: سرو من، چون سخن از لعل چو قندت گ ...673شمارهٔ ۱۰۲۴: بصبر اگرچه بسی روزها بسر کردم 674شمارهٔ ۱۰۲۵: کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ا ...675شمارهٔ ۱۰۲۶: پیش تو ایطبیب جان بسکه ز خویش می ...676شمارهٔ ۱۰۲۷: غیرت عشق کی هلد، کز ستم تو دم زن ...677شمارهٔ ۱۰۲۸: چند از هوس آن لب چون قند بسوزم 678شمارهٔ ۱۰۲۹: سخن نگفته بهم جنگ و ماجرا داریم 679شمارهٔ ۱۰۳۰: تا کی خمار محنت آن سیمبر کشم 680شمارهٔ ۱۰۳۱: منعت از همنفسان چند بصد پند کنم 681شمارهٔ ۱۰۳۲: با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و ...682شمارهٔ ۱۰۳۳: ز بسکه خار ملامت کشیده دامانم 683شمارهٔ ۱۰۳۴: هست کحل بصر از خاک ره او هوسم 684شمارهٔ ۱۰۳۵: جان نذر کرده ام که بپایت فدا کنم 685شمارهٔ ۱۰۳۶: دل از آرزو چه خون شد بدعا چه کام ...686شمارهٔ ۱۰۳۷: چو بینم هر دمت با غیر از غیرت خر ...687شمارهٔ ۱۰۳۸: دش از داغت زمانی در غم دل بوده ا ...688شمارهٔ ۱۰۳۹: طوفان کنم از اشک و رخ خاک بشویم 689شمارهٔ ۱۰۴۰: شب وعده داد مست و بره دیده دوختم 690شمارهٔ ۱۰۴۱: شدم بازیچه طفلان که در هرجا که ب ...691شمارهٔ ۱۰۴۲: روز آخر کز جهان با دیده گریان رو ...692شمارهٔ ۱۰۴۳: من که چون لاله ز داغ تو بر افروخ ...693شمارهٔ ۱۰۴۴: ندارم چاره یی جانا که با لعلت در ...694شمارهٔ ۱۰۴۵: اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم 695شمارهٔ ۱۰۴۶: آنعید مشتاقان که من قربان او صد ...696شمارهٔ ۱۰۴۷: از جور چه دل ملول دارم 697شمارهٔ ۱۰۴۸: مردیم ز غم تا بتو محبوب رسیدیم 698شمارهٔ ۱۰۴۹: گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدی ...699شمارهٔ ۱۰۵۰: از بسکه می وصلت بیرون رود از دست ...700شمارهٔ ۱۰۵۱: دل چو کوه از حسرت لعل تو خونشد چ ...701شمارهٔ ۱۰۵۲: من کز غمت ز دیده می لاله گون خور ...702شمارهٔ ۱۰۵۳: دیوانه عشقم دهن از خنده نبندم 703شمارهٔ ۱۰۵۴: توبه کردم عمری اکنون باده صافی م ...704شمارهٔ ۱۰۵۵: شبهای هجر اگر چه دل ریش سوزدم 705شمارهٔ ۱۰۵۶: ما از صفای سینه چو آیینه همیم 706شمارهٔ ۱۰۵۷: چون چشم حسرت از تو بسرو سهی کنیم 707شمارهٔ ۱۰۵۸: گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم 708شمارهٔ ۱۰۵۹: کشت چون صیدم سگ یار و کشد در خاک ...709شمارهٔ ۱۰۶۰: تا بکی توبه کنیم از می و دردم شک ...710شمارهٔ ۱۰۶۱: روزه بگذشت و هوای می بیغش دارم 711شمارهٔ ۱۰۶۲: من از گلهای خون دل از آن رخساره ...712شمارهٔ ۱۰۶۳: نگویی در پیت چونعاشقان هرجا نمیگ ...713شمارهٔ ۱۰۶۴: تو در چمن چو نباشی گل و سمن چکنم 714شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث سوز دل چونشمع از آنمعنی گرا ...715شمارهٔ ۱۰۶۶: همین خرسندی ام بس گرچه دور از مح ...716شمارهٔ ۱۰۶۷: چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم 717شمارهٔ ۱۰۶۸: ما وصل تو با بوالهوسان دوست ندار ...718شمارهٔ ۱۰۶۹: با آنکه ز شوق نظری خواب ندارم 719شمارهٔ ۱۰۷۰: عاشق مستم و محنت زده از بار دلم 720شمارهٔ ۱۰۷۱: گرچه بی بختم و دور از رخ گلفام ت ...721شمارهٔ ۱۰۷۲: از جهان فردم همین در بند رخسار ت ...722شمارهٔ ۱۰۷۳: من آن مستم که از اطوار خود یکمو ...723شمارهٔ ۱۰۷۴: تا نیست می از خود خبرم نیست که ه ...724شمارهٔ ۱۰۷۵: ما جان ز شوق وصل تو صد باره داده ...725شمارهٔ ۱۰۷۶: مست آنم که ز دستت قدحی نوش کنم 726شمارهٔ ۱۰۷۷: ما سایه صفت سوخته وصل تو ماهیم 727شمارهٔ ۱۰۷۸: شور ستمت چند کند دور ز خویشم 728شمارهٔ ۱۰۷۹: دمی که همنفسان گرم گفتگو بینم 729شمارهٔ ۱۰۸۰: تشنه درد توام وز پی درمان نروم 730شمارهٔ ۱۰۸۱: ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ...731شمارهٔ ۱۰۸۲: غم چون تو آفتابی ز جهان پسند دار ...732شمارهٔ ۱۰۸۳: چو چاره از غم خونخواره نمییابم 733شمارهٔ ۱۰۸۴: من از اول ترا خورشید عالم سوز می ...734شمارهٔ ۱۰۸۵: می بده کز غم دنیا دمی آسوده شویم 735شمارهٔ ۱۰۸۶: تا یافته ام وصل تو در کینه خویشم 736شمارهٔ ۱۰۸۷: مه من که هرگز گزندت نه بینم 737شمارهٔ ۱۰۸۸: ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظ ...738شمارهٔ ۱۰۸۹: هرچند که از یار جز آزار ندیدم 739شمارهٔ ۱۰۹۰: من از صفای درون گر ز خود برون آی ...740شمارهٔ ۱۰۹۱: در چاره مرهم بدل پاره بماندم 741شمارهٔ ۱۰۹۲: من سوخته داغ درون پرور عشقم 742شمارهٔ ۱۰۹۳: ساقی بیا که دست ارادت بهم دهیم 743شمارهٔ ۱۰۹۴: از بسکه پیش روی بتان سجدها کنم 744شمارهٔ ۱۰۹۵: همدمان رفتند و من از همرهان واما ...745شمارهٔ ۱۰۹۶: در کمال است جمال تو که ما می طلب ...746شمارهٔ ۱۰۹۷: مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم 747شمارهٔ ۱۰۹۸: گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتی ...748شمارهٔ ۱۰۹۹: خوش آنکه همنفس یار خویشتن بودم 749شمارهٔ ۱۱۰۰: نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من ...750شمارهٔ ۱۱۰۱: مشنو که از تو سلسله مو در شکایتی ...751شمارهٔ ۱۱۰۲: زان مرهم دل غیر دل ریش ندیدیم 752شمارهٔ ۱۱۰۳: ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم 753شمارهٔ ۱۱۰۴: ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکی ...754شمارهٔ ۱۱۰۵: پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ا ...755شمارهٔ ۱۱۰۶: ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم 756شمارهٔ ۱۱۰۷: چند این دل سودازده را پند بگویم 757شمارهٔ ۱۱۰۸: بپای سرو تو افتاده ایم و مدهوشیم 758شمارهٔ ۱۱۰۹: ترک خوبان گرچه از دست ملامت میکن ...759شمارهٔ ۱۱۱۰: خواهم غبار گردم از کوی او بر آیم 760شمارهٔ ۱۱۱۱: اگر تو دور کنی از درم صبور شوم 761شمارهٔ ۱۱۱۲: شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم 762شمارهٔ ۱۱۱۳: دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر ...763شمارهٔ ۱۱۱۴: خوش آنکه نهی پای بسر منزل خاکم 764شمارهٔ ۱۱۱۵: چو یار رخت سفر بست من چکار کنم 765شمارهٔ ۱۱۱۶: آنکه شب روز طرب کرد ز روی چو مهم 766شمارهٔ ۱۱۱۷: بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بی ...767شمارهٔ ۱۱۱۸: یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کن ...768شمارهٔ ۱۱۱۹: رخ بخون سرخ کند دیده گریان خودم 769شمارهٔ ۱۱۲۰: سگ توییم و بر آن در شکسته حال خو ...770شمارهٔ ۱۱۲۱: از جهان چون لاله داغت ایسهی قد م ...771شمارهٔ ۱۱۲۲: ایهمه آرزوی تو فکر من و خیال هم 772شمارهٔ ۱۱۲۳: من دردمند و ناتوان او سرکش و خون ...773شمارهٔ ۱۱۲۴: ما پیش تیغ سربارادت نهاده ایم 774شمارهٔ ۱۱۲۵: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 775شمارهٔ ۱۱۲۶: بگذر ز آب خضر و دم از جام جم مزن 776شمارهٔ ۱۱۲۷: اگرچه رسم بود دل بدلستان دادن 777شمارهٔ ۱۱۲۸: ایکه دین و دلم ایثار تو خواهد بو ...778شمارهٔ ۱۱۲۹: ایکه میسوزد رخت دلها بداغ خویشتن 779شمارهٔ ۱۱۳۰: ما خود بریده ایم دل از کار خویشت ...780شمارهٔ ۱۱۳۱: شبی در آ ز در ایشمع و خانه روشن ...781شمارهٔ ۱۱۳۲: پرسشی کن ایطبیب و جان ما را شاد ...782شمارهٔ ۱۱۳۳: چند باشی با بدان یاد از نکو خواه ...783شمارهٔ ۱۱۳۴: ای روی دل افروز تو ماه همه خوبان 784شمارهٔ ۱۱۳۵: قد بین و رخ ببین و لب جانفزا ببی ...785شمارهٔ ۱۱۳۶: دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن 786شمارهٔ ۱۱۳۷: چه حسن است این زهی خوبی مگر خورش ...787شمارهٔ ۱۱۳۸: میخواست شب که داغ نهد دلستان من 788شمارهٔ ۱۱۳۹: خوش است زیر سر آن خشت آستان دیدن 789شمارهٔ ۱۱۴۰: گر نه کافر بچه یی آتش دل تیز مکن 790شمارهٔ ۱۱۴۱: آن نخل قد و لعل لب چون رطبش بین 791شمارهٔ ۱۱۴۲: شبی با نامرادان باش و ترک خود مر ...792شمارهٔ ۱۱۴۳: گر شوم خاک ره و سبزه دمد از گل م ...793شمارهٔ ۱۱۴۴: گر با تو نیم دولتم ایشوخ بس است ...794شمارهٔ ۱۱۴۵: زخم پنهان بردل عاشق تو میدانی زد ...795شمارهٔ ۱۱۴۶: وه که بازار کف عنان دل برون خواه ...796شمارهٔ ۱۱۴۷: هرکه زنجیرش نهد مشکین کمندی ایچن ...797شمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد ز ...798شمارهٔ ۱۱۴۹: چنان گردد خیالش چشم اشکبار من 799شمارهٔ ۱۱۵۰: ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من 800شمارهٔ ۱۱۵۱: نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس ...801شمارهٔ ۱۱۵۲: نظاره تو به هر دیده کی توان کردن 802شمارهٔ ۱۱۵۳: ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من 803شمارهٔ ۱۱۵۴: اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزا ...804شمارهٔ ۱۱۵۵: گر بوسه دهی زان لب خندان کهه دهم ...805شمارهٔ ۱۱۵۶: دارد رقیب بهر تو چشم حسد بمن 806شمارهٔ ۱۱۵۷: ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عا ...807شمارهٔ ۱۱۵۸: خوشا سنگ جفایت خوردن و هم در نفس ...808شمارهٔ ۱۱۵۹: تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط ...809شمارهٔ ۱۱۶۰: میمیرم و خار غمت از جان نمیآید ب ...810شمارهٔ ۱۱۶۱: موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن 811شمارهٔ ۱۱۶۲: در دلم از تو گره به که گشاد از د ...812شمارهٔ ۱۱۶۳: آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از ...813شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 814شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 815شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...816شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 817شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 818شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 819شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...820شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 821شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 822شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...823شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...824شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 825شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 826شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 827شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 828شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...829شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 830شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 831شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...832شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...833شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 834شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...835شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 836شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...837شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 838شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...839شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...840شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 841شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 842شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...843شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...844شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 845شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...846شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 847شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 848شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...849شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...850شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...851شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...852شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 853شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 854شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 855شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...856شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...857شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 858شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...859شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...860شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 861شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...862شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 863شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 864شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...865شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 866شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...867شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 868شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...869شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...870شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 871شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...872شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 873شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...874شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...875شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 876شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 877شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...878شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 879شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...880شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...881شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...882شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 883شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 884شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 885شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 886شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...887شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...888شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 889شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 890شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 891شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...892شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 893شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 894شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 895شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...896شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 897شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 898شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 899شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...900شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...901شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...902شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 903شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 904شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 905شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 906شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 907شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 908شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 909شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...910شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 911شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 912شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 913شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 914شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 915شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 916شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 917شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...918شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 919شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 920شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 921شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...922شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 923شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...924شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...925شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 926شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...927شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...928شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 929شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 930شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 931شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 932شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 933شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 934شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...935شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 936شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 937شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 938شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...939شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 940شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...941شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...942شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...943شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 944شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 945شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 946شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 947شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...948شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 949شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...950شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...951شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...952شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...953شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 954شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 955شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 956شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...957شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 958شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...959شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 960شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 961شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 962شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 963شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 964شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 965شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 966شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...967شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 968شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...969شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 970شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 971شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 972شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 973شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 974شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 975شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...976شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 977شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 978شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...979شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 980شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...981شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 982شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 983شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 984شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...985شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...986شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 987شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 988شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...989شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...990شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 991شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...992شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...993شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...994شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...995شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 996شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 997شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...998شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...999شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 1000شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 1001شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 1002شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 1003شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...1004شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...1005شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...1006شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 1007شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 1008شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...1009شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 1010شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 1011شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...1012شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 1013شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...1014شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...1015شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 1016شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 1017شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 1018شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 1019شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...1020شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 1021شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 1022شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...1023شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...1024شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 1025شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...1026شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 1027شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 1028شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...1029شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...1030شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 1031شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 1032شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 1033شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...1034شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 1035شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 1036شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ