کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نگویم تازه دارم شیوه جادوبیانان را
    ولی در خویش بینم کارگر جادوی آنان را
    همانا پیشکار بخت ناسازم به تنهایی
    ستوه آورده ام از چاره جویی مهربانان را
    ندارد حاجت لعل و گهر حسن خدادادت
    عبث در آب و آتش رانده ای بازارگانان را
    چه بی برگی است جان دادن به زخمی زان دم خنجر
    هلاکستم فراخیهای عیش سخت جانان را
    عوض دارد گر آزار دلم آزرده می خواهم
    به قتل خویش دست و ساعد نازک میانان را
    سراغ فتنه های زهره سوز از خویشتن گیرم
    رگ اندیشه نبض کار باشد کاردانان را
    به لفظ عشق صد ره کوه و دریا در میان گفتن
    بیاموزید تا پیشش برید افسانه خوانان را
    نبینی برگ رز زر گشت و گل کبریت احمر شد
    کند پاییز گویی کیمیاگر باغبانان را
    مرنج از ناروایی بی نیازی عالمی دارد
    حکایتها بود با خویشتن مر بی زبانان را
    نگیرد دیگران را حق به جرمی کز یکی بخشد
    سرت گردم شفیعی روز محشر دلستانان را
    نداند قدر غم تا درنماند کس بدان غالب
    مسرت خیزد از تقلید پیران نوجوانان را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha