کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به بند پرسش حالم نمی توان افتاد
    توان شناخت ز بندی که بر زبان افتاد
    فغان من دل خلق آب کرد ورنه هنوز
    نگفته ام که مرا کار با فلان افتاد
    من آن نیم که بتانم کنند دلجویی
    خوشم ز بخت که دلدار بدگمان افتاد
    ز رشک غیر به دل خون فتاد ناگه و من
    به خون تپم که چه افتاد تا چنان افتاد؟
    هم از تصرف بی تابی زلیخا بود
    به چاه یوسف اگر راه کاروان افتاد
    حدیث می به دف و چنگ در میان داریم
    کنون که کار به شیخ نهفته دان افتاد
    فرو نیامدم از بس که بیخودم به طلب
    هزار بار گذارم بر آشیان افتاد
    به کوی یار ز پا افتم و کنم فریاد
    بدان دریغ که دانند ناگهان افتاد
    شب ار چه با تو به دعوی نما، نمایی داشت
    به روز طشت مه از بام آسمان افتاد
    نفس شراره فشانست و نطق شعله درو
    ز حرف خوی که باز آتشم به جان افتاد
    غریبم و تو زباندان من نه ای غالب
    به بند پرسش حالم نمی توان افتاد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha