کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بی دل نشد ار دل به بت غالیه مو داد
    گویی مگر آن دل که ز من برد به او داد
    سخته ست دل غیر وگر از ننگ نگویی
    برگشتن مژگان تو گوید که چه رو داد
    شایسته همین ما و تو بودیم که تقدیر
    ما را سخن نغز و ترا روی نکو داد
    ساقی دگرم بود به میخانه ز مسجد
    می یک دو قدح بود و فریبم به سبو داد
    برخیز که دلجویی من بر تو حرام ست
    ای آن که ندانی خبرم زان سر کو داد
    زین ساده دلی داد که چون دید به خوابم
    ترسید خود و مژده مرگم به عدو داد
    حسن تو به ساقیگری آیین نشناسد
    مست آمد و یکبار دو ساغر ز دو سو داد
    در گلشنم و آرم از آن روی نکو یاد
    در دوزخم و خواهم از آن تندی خو داد
    گفتن سخن از پایه غالب نه ز هوش ست
    امروز که مستم خبری خواهم ازو داد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha