کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بس که لبریزست ز اندوه تو سر تا پای من
    ناله می روید چو خار ماهی از اعضای من
    مست دردم ساز و برگ انتعاشم ناله است
    بی شکستن برنیاید باده از مینای من
    فصلی از باب شکست رنگ انشا کرده ام
    می توان راز درونم خواند از سیمای من
    رفتم از کار و همان در فکر صحرا گردیم
    جوهر آیینه زانوست خار پای من
    دانمش در انتظار غیر و نالم زارزار
    وای من گر رفته باشد خوابش از غوغای من
    بس که هامون از تب وتابم سراسر آتش ست
    بر هوا چون دود لرزد سایه در صحرای من
    زلف می آراید و از ناز یادم می کند
    در خم آن طره خالی دیده باشد جای من
    خاطر منت پذیر و خوی نازک داده ای
    گر ببخشی شرمسارم ور نبخشی وای من
    مدتی ضبط شرر کردم به پاس غم ولی
    خون چکیدن دارد اکنون از رگ خارای من
    در هجوم ظلمت از بس خویش را گم می کند
    قطره در دریاست گویی سایه در شبهای من
    حسن لفظ و معنیم غالب گواه ناطق ست
    بر عیار کامل نفس من و آبای من

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha