کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز رشک ست این که در عشق آرزوی مردنم باشد
    تو جان عالمی، حیف ست گر جان در تنم باشد
    زهی قسمت که ساز طالع عیشم کنند آن را
    اگر خود جزوی از گردون به کام دشمنم باشد
    بیاسا ساعتی تا بر دم تیغت گلو سایم
    که از خود نیز در کشتن حقی بر گردنم باشد
    شناسم سعی بخت خویش در نامهربانیها
    بلرزم بر گلستان گر گلی در دامنم باشد
    تو داری دین و ایمانی بترس از دیو و نیرنگش
    چو نبود توشه راهی چه باک از رهزنم باشد
    به ذوق عافیت یاران روند از خویش و چون من هم
    خلد در پای من خاری که در پیراهنم باشد
    بدان تا با من آویزد چو حرف رنگ و بو گوید
    دلم با اوستی اما زبان با گلشنم باشد
    بدین آهنگ های پست نتوان غم برون دادن
    مگر صور قیامت ساز شور شیونم باشد
    به سودایت همان انداز از خود رفتنی دارم
    اگر چون ناله زنجیر بند از آهنم باشد
    به زر همدوش قارون خفتن از دون همتی خیزد
    بیا تا در سخن پیچم که از غالب همفنم باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha