کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوشم که چرخ به کوی توام ز پا انداخت
    که هم ز من پی من خلد را بنا انداخت
    چو نقش پا همه افتادگی ست هستی من
    ز آسمان گله نبود اگر مرا انداخت
    سواد سایه همان صورت گلیم گرفت
    همای فرخ اگر سایه بر گدا انداخت
    ز رزق خویش چه سان بر خورم که داس قضا
    ز کشت خوشه درود و در آسیا انداخت
    به عز و ناز منه دل که افتد آخر کار
    ز فرق مهر کلاهی که بر هوا انداخت
    به طعن بی اثری های ناله ما را کشت
    ز کیش ماست خدنگی که سوی ما انداخت
    صحیفه پیش نگاه و نگاه کزلک تیز
    دریغ گر به سر حرف مدعا انداخت
    اگر نه لطف شب وصل کاستن می خواست
    ز روز هجر سخن در میان چرا انداخت؟
    منم که با جگر تشنه می نوردم راه
    به وادیی که خضر کوزه و عصا انداخت
    فغان ز غفلت غالب که کارش از سستی
    ز دست رفته و داند که با خدا انداخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha