کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بی پردگی محشر رسوایی خویشم
    در پرده یک خلق تماشایی خویشم
    نقش به ضمیر آمده نقش طرازم
    حاشا که بود دعوی پیدایی خویشم
    نی جلوه نازی نه تف برق عتابی
    او فارغ و من داغ شکیبایی خویشم
    در کشمکش گریه ز هم ریخت وجودم
    هر قطره فرو خوانده به همتایی خویشم
    ذوق لب نوشین که آمیخته با جان
    کاین مایه در انداز جگرخایی خویشم؟
    آسودگی از خس که به تابی ز میان رفت
    چون شمع در آتش ز توانایی خویشم
    تاری شده از ضعف سراپایم و اکنون
    از گریه به بند گهرآمایی خویشم
    با بوی تو جولان سبک خیزی شوقم
    در کوی تو مهمان گران پایی خویشم
    عرض هنرم زرد کند روی حریفان
    مهتاب کف دست تماشایی خویشم
    غالب ز جفای نفس گرم چه نالی؟
    پندار که شمع شب تنهایی خویشم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha