کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آنم که لب زمزمه فرسای ندارم
    در حلقه سوهان نفسان جای ندارم
    خاموشم و در دل ز ملالم اثری نیست
    سرجوش گداز نفسم لای ندارم
    خود رشته زند موج گهر گر چه من اکنون
    جز رعشه به دست گهرآمای ندارم
    لرزد ز فرو ریختنش خامه در انشا
    آن نیست که حرفی جگرآلای ندارم
    ناز تو فراوان بود و صبر من اندک
    تو دست و دلی داری و من پای ندارم
    بگذار که از راه نشینان تو باشم
    پایی که شود مرحله پیمای ندارم
    خاشاک مرا تاب شرر چهره فروزست
    در جلوه سپاس از چمن آرای ندارم
    بی باده خجالت کشم از باد بهاری
    صبح ست و دم غالیه اندای ندارم
    واعظ دم گیرای خود آرد به مصافم
    گویی دل خودکامه خودرای ندارم
    غالب سر و کارم به گدایی به کریم است
    گر وایه من دیر رسد وای ندارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha