کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    راهی ست که در دل فتد ار خون رود از دل
    ناید به زبان شکوه و بیرون رود از دل
    آتش به دمی آب تسلی شود و من
    خون گردم ازان تف که به جیحون رود از دل
    خواهم که غم از کلبه من گرد برآرد
    تا خواهش پیمودن هامون رود از دل
    سیل آمد و جوشی زد و در بحر فرو شد
    نیرنگ نگاهش چه به افسون رود از دل؟
    با من سخن از سستی اوهام سراید
    کم خرمی فال همایون رود از دل
    شخصش به خیالم نزند پایچه بالا
    هر چند ز جوش هوسم خون رود از دل
    در طبع دگر ره ندهم هیچ هوس را
    گر حسرت اشراق فلاطون رود از دل
    گیرم ز تو شرمنده آزرم نباشم
    نارفتن مهر تو ز دل چون رود از دل؟
    زان شعر که در شکوه خوی تو سرایم
    لفظم به زبان ماند و مضمون رود از دل
    غالب نبود کشت مرا پاره ابری
    جز دود فغانی که به گردون رود از دل

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha