کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    غمت در بوته دانش گدازد مغز خامان را
    لبت تنگ شکر سازد دهان تلخ کامان را
    قضا در کارها اندازه هر کس نگه دارد
    به قطع وادی غم می گمارد تیزگامان را
    ز هستی پاک شو گر مرد راهی کاندرین وادی
    گرانیهاست رخت رهرو آلوده دامان را
    دماغ فتنه می نازد به سامان رسیدن ها
    طلوع نشئه گرد راه باشد خوش خرامان را
    پی رسوایی ارباب تقوی جلوه ای سر کن
    کتانها ماهتابی ساز شاهم نیک نامان را
    به عرض ناز خوبان را ز ما بی تاب تر دارد
    عنان از برق باشد در رهش زرین ستامان را
    خرابیم و رضایش در خرابی های ما باشد
    ز چشم بد نگه دارد خدا ما دوستکامان را
    بسا افتاده سرمست و بسا افتاده در طاعت
    تو دانی تا به لطف از خاک برداری گدایان را
    ز قاتل مژده زخمی گلم در جیب جان ریزد
    نشاط انگیز باشد بوی خون خونین مشامان را
    جهان را خاصی و عامی ست آن مغرور و این عاجز
    بیا غالب ز خاصان بگذر و بگذار عامان را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha