کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سوزد ز بس که تاب جمالش نقاب را
    دانم که در میان نپسندد حجاب را
    پیراهن از کتان و دمادم ز سادگی
    نفرین کند به پرده دری ماهتاب را
    تا خود شبی به همدمی ما به سر برد
    در چشم بخت غیر رها کرد خواب را
    نارفته، دم ز وعده باز آمدن زند
    تا در وصال یاد دهد اضطراب را
    در دل خزد لابه و از جان بدر کشد
    دیرینه شکوه ستم بی حساب را
    جرأت نگر که هرزه به پیش آمد سؤال
    گیرم به بوسه زان لب نازک جواب را
    نازم فروغ باده ز عکس جمال دوست
    گویی فشرده اند به جام آفتاب را
    سوزد ز گرمیش می و او همچون به لهو
    ریزد ز آبگینه به ساغر شراب را
    آبش دهم به باده و او هر دم از تمیز
    نوشد می و ز جام فرو ریزد آب را
    آسوده باد خاطر غالب که خوی اوست
    آمیختن به باده صافی گلاب را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha