کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به خون تپیدن خورشید پر مکرر شد
    به یک کرشمه دیگر تمام کن کارش !
    مرید مولوی روم تانشد صائب
    نکرد در کمر عرش دست گفتارش
    گهر ز شرم عرق می کند به بازارش
    چگونه آب نگردد دل خریدارش؟
    مرا به دام کشیده است نازک اندامی
    که هم زموی میان خودست زنارش
    کجابه اهل نظر بنگرد خودآرایی
    که صبح آینه سازد ز خواب بیدارش
    به گرمسیر فنارسم سرد مهری نیست
    بغل گشاده به منصور می دود دارش
    شهید لاله عذاری شوم که تا دم خط
    نرفت شرم ز بالین چشم بیمارش
    برهنه پا سر گلگشت وادیی دارم
    که دشنه بر جگر برق می زند خارش
    که یک گل از چمن روزگار بر سر زد؟
    که همچو صبح پریشان نگشت دستارش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha