کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر سرایی راکه باشد ازدل روشن چراغ
    می جهد شبهای تار از دیده روزن چراغ
    می خورد خون ازفروغ سینه من داغ عشق
    می کشد خجلت ز خود دروادی ایمن چراغ
    سوختم ز افسردگی یارب درین محفل ، کجاست
    سینه گرمی که بتوان کرد ازو روشن چراغ؟
    نیست غیر ازگرم رفتاری درین ظلمت سرا
    یار دلسوزی که دارد پیش پای من چراغ
    صحبت ناجنس آتش رابه فریاد آورد
    آب درروغن چوباشد می کند شیون چراغ
    درمیان عشق و دل مشاطه ای درکار نیست
    جای خود وا میکند در دیده روزن چراغ
    تیره بختی لازم طبع بلند افتاده است
    پای خود را چون تواند داشتن روشن چراغ؟
    قدر عاشق می شناسد، مشهدش پر نور باد
    ماتم پروانه دارد تا دم مردن چراغ
    در دل و در سینه من روشنایی کیمیاست
    ورنه دارد سینه سنگ و دل آهن چراغ
    دودمان دوستی از پرتو من روشن است
    می فروزد خون گرمم درره دشمن چراغ
    درشبستانی که گردد کلک صائب شعله ریز
    چاک سازد جامه فانوس رابرتن چراغ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha