کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ازان زمان که ترا دیده در گلستان گل
    ز شبنم است سراپای چشم حیران گل
    ز بیغمی دل ما پاره گردیده است
    ز هرزه خندی خود می شود پریشان گل
    نشد که غنچه منقار ما شکفته شود
    درآن چمن که شود بی نسیم خندان گل
    فتاده است براین دشت سایه لیلی
    مزن ز آبله بر خار این بیابان گل
    درآن چمن که تو برداری آستین زدهن
    درآستین کند از شرم خنده پنهان گل
    خیال بستر و بالین کمال بی شرمی است
    درآن ریاض که باشد ز غنچه خسبان گل
    ز تاب روی که خونش به جوش آمده است
    که ریزد از عرق شرم رنگ طوفان گل
    گره چو گریه خونین شده است دررگ شاخ
    ز خجلت رخ شبنم فشان جانان گل
    یکی هزار شد امید اشک ریزان را
    گذاشت تا سر شبنم به روی دامان گل
    مپوش چشم چو شبنم درین چمن صائب
    که چون ستاره صبح است برق جولان گل
    درآن چمن که گشاید سفینه را صائب
    شود به زیر پر عندلیب پنهان گل

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha