کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کسی که دیدن روی تو کرد حیرانش
    به دیده آب نگردد ز مهر تابانش
    گل عذار تو را حاجت نگهبان نیست
    که هست از عرق شرم خود نگهبانش
    کند ز لطف بدن کار اخگر سوزان
    فتد اگر گل بی‌خار در گریبانش
    اگر چه مایده حسن را نهایت نیست
    ز پاره دل خویش است رزق مهمانش
    گل صباح،دربسته آیدش به نظر
    فتاد دیده هر کس به روی خندانش
    مرا ز پسته‌دهانی است چشم دلسوزی
    که شور حشر بود گرده نمکدانش
    به هیچ قطره باران به چشم کم منگر
    که هست مخزن گوهر ز سینه‌چاکانش
    ز لقمه حرص گدا کم نمی‌شود صائب
    لب سؤال دگر می‌شود لب نانش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha