کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مدتی چون غنچه در خون جگر پیچیده ام
    تا درین گلزار چون گل یک دهن خندیده ام
    از سر هر خار صد زخم نمایان خورده ام
    تا چو شبنم روشناس این چمن گردیده ام
    خضر دارد داغها بر دل ز استغنای من
    روی آب زندگی را برزمین مالیده ام
    شعله بی مایه ام با خار و خس در دارو گیر
    خورده ام صد زخم تایک پیرهن بالیده ام
    از سر غیرت سپند آتش خود گشته ام
    پیش اغیار از جفای او اگر نالیده ام
    زود بر فتراک می بندد سر خورشید را
    شهسواری راکه من در خانه زین دیده ام
    پر برآورده است از درد طلب سنگ نشان
    از گرانجانی همان من بر زمین چسبیده ام
    می کند تیغ زبان شعله را دندانه دار
    جامه فتحی که من از بوریا پوشیده ام
    تا چو می صائب کلامم پخته و رنگین شده است
    در حریم سینه خم سالها جوشیده ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha