کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زبان تا بود گویا، تیغ می بارید بر فرقم
    جهان دارالامان شد تا زبان در کام دزدیدم
    مکش سر از ملامت گر سرافرازی طمع داری
    که من چون شعله آتش ز زخم خار بالیدم
    ازین سنگین دلان صائب چرا چون تیرنگریزم
    که پر خون شد دهانم از همان دستی که بوسیدم
    به خون آغشته نعمتهای الوان جهان دیدم
    زبان خویش چون خورشید بر دیوار مالیدم
    مرا بیزار کرد از اهل دولت، دیدن در بان
    به یک دیدن زصد نادیدنی آزاد گردیدم
    به من هر چون خضر دادند عمر جاودان، اما
    گره شد رشته عمرم ز بس برخویش پیچیدم
    نشد روز قیامت هیچ کاری دستگیر من
    بجز دستی که بر یکدیگر از افسوس مالیدم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha