کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مکش ای سلسله مورو به هم از زاری دل
    که شب زلف بود زنده زبیداری دل
    بند و زنجیر مرا کیست که از هم گسلد
    من که آزاد نگشتم ز گرفتاری دل
    تیغ خورشید ز خاکستر شب نورانی است
    سبزی بخت بود پرده زنگاری دل
    از گرفتاری پیوند سبک کن دل را
    که بود شهپر توفیق سبکباری دل
    کیست جز دیده خونبار درین خاکستان
    که سرانجام دهد شربت بیماری دل
    بر تهیدستی دریای گهر می خندد
    شوره زار تن خاکی ز گهر باری دل
    تلخی زهر بود باده لب شیرین را
    هست در تلخی ایام شکر خواری دل
    دو سه روزی که درین غمکده مهمان بودم
    بود چون غنچه مدارم به جگر خواری دل
    خاک تن را دهد از جلوه مستانه به باد
    نشود غفلت اگر پرده هشیاری دل
    در ره سیل کشد پای به دامن چون کوه
    هرکه با جلوه او کرد عنانداری دل
    ننهد پشت به دیوار فراغت هرگز
    پای هرکس که به گل رفت زمعماری دل
    رگ کانی است که در لعل نهان گردیده است
    قامت همچو نهال تو زبسیاری دل
    به پرستاری دل روز جزا درماند
    هرکه صائب نکند چاره بیماری دل

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha