کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به اشک از اطلس افلاک داغ شام می شویم
    به نور دل، سیاهی از رخ ایام می شویم
    ز خاموشی بهاری در دل خود چون صدف دارم
    که در دریای تلخ از آب شیرین کام می شویم
    لباس کعبه شد از داغ عصیان پرده های دل
    من از غفلت به ظاهر جامه احرام می شویم
    به ابر نو بهاران نسبت من نیست بینایی
    که من از گریه مستانه خط جام می شویم
    هلاک من بود در جلوه مستانه ساقی
    به آب خضر دست از جان بی آرام می شویم
    ز پیغام وصالش نیست بیجا گریه تلخم
    که قاصد را ز لب شیرینی پیغام می شویم
    به درد آرد دل صیاد را از لاغری صیدم
    غبار بال و پر از آب چشم دام می شویم
    همان از طاعت من بوی کیفیت نمی آید
    اگر سجاده خود در می گلفام می شویم
    ندارد مو شکافی حاصلی غیر از پریشانی
    ازین خواب پریشان، دیده خود کام می شویم
    همان قدمی کشد چون سبزه از آب روان صائب
    ز دل چندان که نقش آرزوی خام می شویم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha