کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو شانه مهر به لب با دو صد زبان زده ام
    که دست در کمر زلف دلستان زده ام
    درین بساط من آن سیل خانه پردازم
    که پشت پای به معموره جهان زده ام
    مرا به کنج قفس کیست رهنما گردد
    که برق بر خس و خاشاک آشیان زده ام
    به گوهرم صدف چرخ می کند تنگی
    ز عجز نیست که مهر بر دهان زده ام
    شده است خار ندامت جگر خراش مرا
    به سهو برگ گلی گر به دشمنان زده ام
    ز شرم بی ادبی آب گشته ام هر چند
    ز دور بوسه بر آن خاک آستان زده ام
    به زور نرم دل آسمان نمی گردد
    و گرنه زور مکرر بر این کمان زده ام
    حذر کنید ز زخم زبان ناله من
    که من ز کوه غم این تیغ برفسان زده ام
    ز سرد مهری احباب در ریاض جهان
    تمام برگ سفر چون گل خزان زده ام
    ز بس به تیر خدنگ تو داده ام پهلو
    چو شیر دست به ترکش ز نیستان زده ام
    چگونه خون نچکد از کلام من صائب
    که تکیه بر دم شمشیر خونچکان زده ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha