صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۲۹۵: مدتی چون غنچه در خون جگر پیچیده ام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مدتی چون غنچه در خون جگر پیچیده ام تا درین گلزار چون گل یک دهن خندیده ام از سر هر خار صد زخم نمایان خورده ام تا چو شبنم روشناس این چمن گردیده ام خضر دارد داغها بر دل ز استغنای من روی آب زندگی را برزمین مالیده ام شعله بی مایه ام با خار و خس در دارو گیر خورده ام صد زخم تایک پیرهن بالیده ام از سر غیرت سپند آتش خود گشته ام پیش اغیار از جفای او اگر نالیده ام زود بر فتراک می بندد سر خورشید را شهسواری راکه من در خانه زین دیده ام پر برآورده است از درد طلب سنگ نشان از گرانجانی همان من بر زمین چسبیده ام می کند تیغ زبان شعله را دندانه دار جامه فتحی که من از بوریا پوشیده ام تا چو می صائب کلامم پخته و رنگین شده است در حریم سینه خم سالها جوشیده ام صائب تبریزی