کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نفس آشفته می‌دارد چوگل جمعیت ما را

    پریشان می‌نویسدکلک موج احوال دریا را

    در این وادی‌که می‌بایدگذشت از هرچه پیش آید

    خوش‌آن رهروکه در دامان دی پیچید فردا را

    ز درد مطلب نایاب تاکی‌گریه سرکردن

    تمنا آخر از خجلت عرق‌کرد اشک رسوا را

    به‌این فرصت مشو شیرازه بندنسخهٔ هستی

    سحر هم در عدم خواهد فراهم‌کرد اجزا را

    گداز درد الفت فیض اکسیر دگر دارد

    ز خون‌گشتن توان در دل‌گرفتن جمله‌اعضا را

    یه جای ناله می‌خیزد غبار خاکسارانت

    صداگردی‌ست یکسر ساغر نقش قدمها را

    به آگاهی چه امکانست‌گردد حمع خوددا‌ری

    که باهر موج می‌بایدگذشت از خویش دریارا

    دراین‌گلشن‌چوگل‌یک پرزدن‌رخصت‌نمی‌باشد

    مگر از رنگ یابی نسخه بال افشانی ما را

    فلک تکلیف جاهت‌گرکند فال حماقت زن

    که غیر ازگاو نتواندکشیدن بار دنیا را

    چرا مجنون ما را درپریشانی وطن نبود

    که‌از چشم غزالان‌خانه‌بردوش است صحرا‌را

    نزاکتهاست در آغوش میناخانهٔ حیرت

    مژه برهم مزن تا نشکنی رنگ تماشا را

    سیه روزی فروغ تیره‌بختان بس بود بیدل

    ز دود خویش باشد سرمه چشم داغ دلها را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha