کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اگر خضر خطت از چشمهٔ حیوان نشان دارد

    عقیق لب چرا چون تشنگان زیر زبان دارد

    نمی‌دانم شهادتگاه شوق کیست این وادی

    که رفتنهای خون بسمل اینجا کاروان دارد

    به‌ این‌ یک غنجه دل‌ کز فکر وصلت کرده‌ام خونش

    نفس در هر تپش صبح بهاری پرفشان دارد

    تحیر برکه بندم با تماشای‌که پیوندم

    خیال حلقهٔ زلفت هزار آیینه‌دان دارد

    در این‌ گلشن ‌شکست‌ رنگ‌ و بو سطری‌ست ‌از حالم

    پیام بینوایان نامهٔ برگ خزان دارد

    ز تعجیل بهاران بیش ازین نتوان شدن غافل

    شکفتنهای‌گل چندین جرس عرض فغان دارد

    به‌استعداد جان سختی‌ست‌جست ‌و جوی این‌دریا

    ز گوهر پیکر هر قطره بوی استخوان دارد

    کسی را دعوی آزادگی چون سرو می‌زیبد

    که با هر چار فصل از بی‌نیازی یک زبان دارد

    شکست ‌رنگ ‌هم صبحی‌ ست ‌از گلزار خرسندی

    گل اینجا در خزان سیر بهار زعفران دارد

    به حیرت بال مژگان نیست بی انداز پروازی

    درین دریا عنان لنگر ما بادبان دارد

    اگر خاکسترم پروازم و گر شعله جولانم

    هوای او ز من صد رنگ تغییر عنان دارد

    تماشای بهاری کرده‌ام بیدل که از یادش

    نگه در دیده‌ها انگشت حیرت در دهان دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha