کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نفس بوالهوسان بر دل ر‌وشن تیغ است

    شمع افروخته را جنبش دامن تیغ است

    شیشه‌ را سرکشی‌ خویش نشانده ست به خون

    گردن بی‌ادبان را رگ گردن تیغ است

    منت سایه ی اقبال ز آتش کم نیست

    گر هما بال ‌گشاید به سر من تیغ است

    خاک تسلیم به سرکن‌که درین دش‌ت هلاک

    تو نداری سپر و درکف دشمن تیغ است

    نتوان از نفس سوختگان ایمن بود

    دود این خانه چو برجست ز روزن تیغ است

    عکس خونی‌ست فرویخته از پیکر شخص

    گر همه آینه سازند ز آهن تیغ است

    تا مخالف ز موافق قدمی فامله نیست

    درگلو آب چو استاد ز رفتن تیغ است

    کوه از ناله و فریاد نمک ‌آساید

    چه‌کند بر سر این پای به دامن تیغ است

    ذوالفقار دگر است آنکه‌ کند قلع امل

    و‌رنه مقراض هم از بهر بریدن تیغ است

    کلفت ز‌ند‌‌گی از مرگ بتر می باشد

    شمع ما را ز ‌سر خو‌د نگذشتن تیغ است

    سطر خونی ز پر افشانی بسمل خواندبم

    که گر از خویش روی جادهٔ روشن تیغ است

    زین ندامت‌که به وصلی نرسیدم بیدل

    هر نفس در جگرم تا دم مردن تیغ است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha