کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عشق هرجا ادب‌آموز تپیدن باشد

    خون بسمل عرق شرم چکیدن باشد

    مزرع نیستی‌، آرایش تخم شرریم

    آفت حاصل ما عرض دمیدن باشد

    شوق مفت است که در راه کسی می‌پوییم

    منزل مقصد ما گو نرسیدن باشد

    موج این بحر تپش بسمل سعی گهر است

    رنجها در خور راحت طلبیدن باشد

    اشک چندی گره دیدهٔ حیران خودیم

    تا نصیب که به راه تو دویدن باشد

    صید دلها نتوان کرد مگر از تسلیم

    طرهٔ شاهد این بزم خمیدن باشد

    حیرت و لذت دیدار خیالی‌ست محال

    هر که آیینه شود داغ ندیدن باشد

    کلفت چنین نکشد کوتهی دامن فقر

    گل‌ آزادی این باغ نچیدن باشد

    رفته‌ام از خود و تهمت‌کش آسودگی‌ام

    حیرت آینه‌ام کاش تپیدن باشد

    پیکرم مانی صورتکدهٔ نومیدی‌ست

    بی‌رخت هرچه کشم ناله کشیدن باشد

    بسمل شوق مرا از اثرکوچهٔ زخم

    تا دم تیغ تو یکدست تپیدن باشد

    هرقدر زین قفس وهم برآیی مفت است

    ناله کم نیست اگر میل رمیدن باشد

    چشم‌بندی‌ست بهار گل بیرنگی عشق

    دیدن یار مبادا که شنیدن باشد

    از دلیران جنون جرأت یأسم بیدل

    چون نفس تیغ من ازخویش بریدن باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha