کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نمی‌دزددکس از لذات‌کاهش آفرین خود را

    فرو خورده‌ست شمع اینجا به‌ذوق انگبین خود را

    به لبیک حرم ناقوس دیرآهنگها دارد

    دراین‌محفل‌طرف‌دیده‌ست‌شک‌هم‌بایقین‌خودرا

    به همواری طریق صلح را چندی غنیمت‌دان

    ز چنگ سبحه برزنارپیچیده‌ست دین خود را

    به این پا در رکابی چون شرر در سنگ اگر باشی

    تصورکن همان چون خانه بر دوشان زین خود را

    سخا و بخل وقف وسعت مقدور می‌باشد

    برآورده‌ست دست اینجا به قدر آستین خود را

    به افسون دنائت غافلی از ننگ پامالی

    به پستی متهم هرگز نمی‌داند زمین خود را

    خیال‌آباد یکتایی قیامت عالمی دارد

    که هرجا وارسی بایدپرستیدن همین خود را

    تغافل زن به‌هستی صیقل فطرت همینت بس

    صفای آینه‌گر مدعا باشد مبین خودرا

    در این‌گلشن نباید خار دامان هوس بودن

    گل آزادگی رنگی دگر دارد بچین خود را

    خیال جان‌کنی ظلم است بر طبع سبکروحان

    به چاه افکنده‌ای چون نام از نقب نگین خود را

    سجود سایه از آفات دارد ایمنی بیدل

    تو هم‌کر عافیت‌خواهی نهالین در جبین خود را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha