به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
توخودشخص نفسخویی که بادلنیست پیوندت
کدام افسون ز نیرنگ هوس افکند در بندت
درتن ویرانهٔ عبرت به رنگی بیتعلق زی
که خاکت نم نگیردگر همه در آب افکندت
ندانم ازکجا دل بستهٔ این خاکدانگشتی
دنائت پشهای داریکه نتوان از زمینکندت
ندارد دفتر عنقا سواد ما و من انشا
کند دیوانهٔ هستی خیالات عدم چندت
غبارکلفت خویشی نظر بند پس وپیشی
به غیر از خود نمیباشد عیال و مال و فرزندت
به هر دشت و در، از خود میروی و باز میآیی
تو قاصد نیستی تا عرصهها هرسو دوانندت
ز خودگریکقلم جستی ز وهم جزو وکلرستی
تعلقها نفسواریست کاش از دل برآرندت
دماغ فرصت این مقدار بالیدن نمیخواهد
بهگردون بردهاست از یکنفس سحر سحرخندت
زمینگیری به رنگ سایه باید مغتنم دیدن
چهخواهی دید اگر در خانهٔ خورشید خوانندت
ز دست نیستی جزنیستی چیزی نمیآید
کجایی چیستی آخرکه آگاهی دهد پندت
خرابات تعین بر حبابت خندهها دارد
سبو بر دوش اوهامی هوا پرکرده آوندت
بهحرف و صوتممکن نیست تمثالتنشان دادن
نفسگیرد دوعالم تا به پیش آیینه دارندت
بهمعنیگر شریکمعنیات پیدانشد بیدل
جهانگشتم به صورت نیز نتوان یافت مانندت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.