کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هرکه آمد سیر یأسی زین‌ گلستان‌ کرد و رفت

    گر همه‌ گل‌ بود خون‌ خود به دامان‌ کرد و رفت

    غنچه ‌گشتن حاصل جمعیّت این باغ بود

    نالهٔ بلبل عبث تخمی پریشان‌ کرد و رفت

    صبح تا آگاه شد از رسم این ماتمسرا

    خندهٔ شادی همان وقف‌ گریبان‌ کرد و رفت

    محملی بر شعله‌؛ اشکی توشه‌، آهی راهبر

    شمع در شبگیر فرصت طرفه‌سامان‌کرد و رفت

    در هوای زلف مشکین تو هرجا دم زدم

    دود آهم عالمی را سنبلستان‌ کرد ورفت

    حرص زندانگاه یک عالم امیدم کرده بود

    عبرت‌کم‌فرصتیها سخت احسان‌کرد و رفت

    دوش سیلاب خیالت می‌گذشت از خاطرم

    خانهٔ دل بر سر ره بود ویران‌کرد و رفت

    داشت از وحشتگه امکان نگاه عبرتم

    آنقدر فرصت‌که‌طوف‌چشم‌حیران‌کرد و رفت

    اخگری بودم نهان در پردهٔ خاکستری

    خودنمایی زین لباسم نیز عریان کرد و رفت

    فرصتی‌ کو تا کسی فیضی برد، زین انجمن

    کاغذ آتش‌زده باری چراغان‌کرد و رفت

    وهم می‌بالد که داد آرزوها دادن است

    یاس می‌نالد که اینجا هیچ نتوان‌ کرد و رفت

    این زمان بیدل سراغ دل چه می جویی زما

    قطره خونی بود چندین بارتوفان‌کرد و رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha