کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بعد مردن از غبارم‌ کیست تا یابد نشان

    نقش پای موج هم با موج می‌باشد روان

    خامشی مهری‌ست بر طومار عرض مدعا

    همچو شمع‌کشته دارم داغ بر روی زبان

    خاک‌ گردیدن حصول صد گهر جمعیت است

    کاش موج من ز ساحل برنگرداند عنان

    کو خموشی تا نفس تمکین دل انشا کند

    گوهر است اما اگر پیچد به خویش این ریسمان

    نیست غیر از احتیاط آگهی دشواربم

    زیرکوه از بار مژگان همچو خواب پاسبان

    تن به سختی داده را آفت‌ گوارا می‌شود

    نیست دشواری دم شمشیر خوردن از فسان

    در فضای شعله خاکستر هم از خود می‌رود

    عالمی در جستجوی بی نشان شد بی‌نشان

    غفلت ساز امل را چاره نتوان یافتن

    ما به فکر آشیانیم و نفسها پرفشان

    گرمیی در مجمر هنگامهٔ آفاق نپست

    آتش این کاروانها رفت پیش از کاروان

    زینهمه نقشی‌ که توفان دارد از آیینه‌ات

    گر بجویی غیر حیرت نیست چیزی در میان

    چون گهر اشک دبستان پرور حیرانی ام

    تا قیامت درس طفل ما نمی‌گردد روان

    همچو هستی در عدم هم مشکلست آزادگی

    مدعا پرواز اگر باشد قفس‌گیر آشیان

    خانهٔ نیرنگ هستی حسرت اسبابست و بس

    روزن بام و در از خمیازه می‌بندد گمان

    با همه پرواز شوق از ما زمینگیری نرفت

    جز به‌حیرت بر نمی‌آید نگاه ناتوان

    بسکه بار زندگی بیدل به پیری می‌کشم

    موی من از سخت جانی برد رنگ ستخوان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha