کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بهار عمر به صبح دمیده می‌ماند

    نفس به وحشت صید رمیده می‌ماند

    نسیم عیش اگر می‌وزد درین گلشن

    به صیت شهپر مرغ پریده می‌ماند

    به هرچه دید گشودیم موج خون‌گل‌ کرد

    نگاه ما به رگ نیش دیده می‌ماند

    بیاکه بی‌تو به چشم ترم هجوم نگاه

    به موج صفحهٔ مسطر کشیده می‌ماند

    ز عجز اگر سر طومار شکوه بگشایم

    نفس به سینه چو خط بر جریده می‌ماند

    کجا رویم ‌که دامان سعی بسمل ما

    ز ضعف در ته خون چکیده می‌ماند

    چه‌ گل‌ کنیم به دامن ز پای خواب‌آلود

    بهار آبله هم نادمیده می‌ماند

    به نارسایی پرواز رفته‌ام از خوبش

    پر شکسته به رنگ پریده می‌ماند

    قدح به دست خمستان شوق ‌کیست بهار

    که ‌گل به چهره ساغر کشیده می‌ماند

    به حسرت دم تیغت جراحت دل ما

    به عاشقان گریبان دریده می‌ماند

    به طبع موج ‌گهر اضطراب نتوان بافت

    سرشک ما به دل آرمیده می‌ماند

    ز نسخهٔ‌ دو جهان درس ما فراموشی‌ست

    به‌گوش ما سخنی ناشنیده می‌ماند

    مرا به بزم ادب‌کلفتی‌که هست این است

    که شوق بسمل و دل ناتپیده می‌ماند

    خوش است تازه ‌کنی طبع دوستان بیدل

    که فطرتت به شراب رسیده می‌ماند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha