کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در جهان عجز طاقت پیشگی‌گردن زنست

    شمع را از استقامت خون خود درگردنست

    ذوق عشرت می‌دهد اجزای جمعیت به باد

    گر به دلتنگی بسازد غنچهٔ ماگلشنست

    هرکه رفت از خود به داغی تازه‌ام ممتازکرد

    آتش این‌کاروانها جمله بر جان منست

    جنبشم از جا برد مشکل‌که همچون بیستون

    پای خواب‌آلود من سنگ گران در دامنست

    پیش پای خویش از غفلت نمی‌بینم چو شمع

    گرچه برم عالم ازفیض ناگاهم روشنست

    بی‌ریاضت ره به چشم خلق نتوان یافتن

    دانه بعد از آردگشتن قابل پرویزنست

    سوختم صدرنگ تا یک داغ راحت دیده‌ام

    پیکر افسرده‌ام خاکستر صد گلخنست

    همچنان‌کز شیر باشد پرورش اطفال را

    شعله‌ها در پنبهٔ داغ دلم پروردنست

    اشک مجنونم‌ زبان درد من فهمیدنی‌ست

    در چکیدنها مژه تا دامنم یک شیونست

    مهر عشق از روی دلهاگر براندازد نقاب

    باطن هر ذره از چندین تپش آبستنست

    هرقدر عریان شوم فال نقابی می‌زنم

    چون شکست دل هجوم ناله‌ام پیراهنست

    معنی سوزی‌ست بیدل صورت آسایشم

    جامهٔ احرام آتش پنبهٔ داغ منست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha