کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    باز مخمور است دل تا بیخودی انشا کند

    جام در حیرت زند ایینه را مینا کند

    زندگانی ‌گو مده از نقش موهومم نشان

    عکس را غم نیست‌ گر آیینه استغنا کند

    رفته‌ایم از خود به دوش آرمیدن چون غبار

    آه از آن روزی‌ که بیتابی طواف ما کند

    ناله شو تا از هوای فامت او بگذری

    هرکه از خود رفت سیر عالم بالا کند

    انجمن‌پرداز وهمم چون حباب از خامشی

    به که بگشایم لبی تا از خودم تنها کند

    مگذر از کوشش مبادا روزگار حیله‌جو

    پایمال راحتت چون صورت دیبا کند

    در عدم ما نیز یاد زندگی خواهیم‌ کرد

    شعلهٔ خاموش اگر یاد تپیدنها کند

    بار تسلیمی اگر چون سایه یابد پیکرم

    تا در او خاک عالم را جبین فرسا کند

    نالهٔ دردی به ساز خامشی گم گشته‌ام

    شوق غماز است می‌ترسم مرا پیدا کند

    بی‌طواف خویش در بزم‌ وصالش بار نیست

    در دل دریا مگر گرداب راهی واکند

    ای‌خوش آن‌شور طرب‌جوش خمستان فنا

    کز گداز خود دل هر ذره را مینا کند

    سنگ راه خود شمارد کعبه و بتخانه را

    هرکه چون بیدل طواف‌ گوشهٔ دلها کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha