کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو شمع بر سرت اقبال و جاه می‌گرید

    به اوج قدر نخندی‌کلاه می‌گرید

    در آن بساط که انجام کار نومیدی‌ ست

    اگرگداست وگر پادشاه می‌گرید

    به عیش‌، خاصیت شیشه‌های می داریم

    که خنده بر لب ما قاه قاه می‌گرید

    به امتحان وفا جبهه چشمهٔ عرق است

    ز شرم دعوی باطل‌گواه می‌گرید

    گزیرنیست شب تیره را زشمع وچراغ

    همیشه دیدهٔ بخت سیاه می‌گرید

    چه سان رسیم به مقصدکه تا قدم زده‌ایم

    شکست آبله در خاک راه می‌گرید

    به نا امیدی دل‌کیست چشم بازکند

    بس است اگر مژه‌ای گاه‌گاه می‌گرید

    ز شمع‌کشته شنیدم‌که صبحدم می‌گفت‌:

    دگر چه دیده‌ گشایم نگاه می‌گرید

    ترحم‌کرم‌توست بروضیع وشریف

    که ابر بر گل و خار و گیاه می‌گرید

    کراست یادکه در بارگاه رحمت عام

    صواب خنده‌ کند یا گناه می‌گرید

    نه اشک شمعم ونی شبنم سحربیدل

    چه عبرتم‌ که به حال من آه می‌گرید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha