کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    طبعم ز باده چون گل سیراب روشن است
    آیینه من است که از آب روشن است
    رفتی ز دیده لیک نرفتی ز دل برون
    من تیره‌روز و خانه ز مهتاب روشن است
    با آنکه در چراغ دو عالم نمانده نور
    آتش هنوز در دل احباب روشن است
    جز کشتن آرزو نبود گوسفند را
    مضمون این ز خنجر قصاب روشن است
    در عشق، نفی عقل همین ما نکرده‌ایم
    چندین هزار نکته در این باب روشن است
    می ده که چون صراحی و ساغر در انجمن
    چشم و دلم به نور می ناب روشن است
    نگذاشتند بر در بت‌خانه که امشبم
    فانوس دل به گوشه محراب روشن است
    تا صبحدم به راه خیال بتان مرا
    شب چون چراغ دیده بی‌خواب روشن است
    حرف دروغ صبر ز قدسی مکن قبول
    کآثار صبرش از دل بی‌تاب روشن است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha