به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش

680عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش
بدین وسیله مگر ناخنی زنم در خویش
ز ننگ شیخ و برهمن، چرا نظربازان
به هم چو تیر نیایند راست در یک کیش؟
نیَم ملول ز تقدیم مدعی، چه عجب
ز صبح صادق اگر صبح کاذب افتد پیش
ازین چه سود کزین پیش فیض بخشی بود
چه بهره یابد از انعام رفتگان درویش؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 2شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 3شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...4شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 5شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...6شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 7شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...8شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 9شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...10شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 11شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 12شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...13شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 14شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 15شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...16شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...17شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...18شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 19شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 20شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...21شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...22شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...23شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...24شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 25شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...26شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 27شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...28شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 29شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...30شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...31شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 32شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 33شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 34شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 35شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...36شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 37شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 38شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...39شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...40شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...41شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...42شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 43شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 44شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 45شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 46شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...47شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 48شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...49شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 50شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 51شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 52شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 53شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 54شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 55شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 56شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...57شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...58شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...59شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 60شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 61شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 62شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 63شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 64شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 65شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...66شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 67شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...68شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...69شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 70شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 71شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 72شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...73شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...74شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 75شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 76شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...77شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 78شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 79شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 80شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...81شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 82شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...83شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 84شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...85شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...86شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 87شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 88شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 89شمارهٔ ۴۰۲: ...90شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 91شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 92شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 93شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...94شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 95شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 96شمارهٔ ۴۰۹: ...97شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...98شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 99شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...100شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 101شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...102شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 103شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 104شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...105شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...106شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 107شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...108شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...109شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 110شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 111شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...112شمارهٔ ۴۲۵: ...113شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...114شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 115شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 116شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 117شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...118شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...119شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...120شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 121شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...122شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 123شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 124شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 125شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 126شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...127شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...128شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 129شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 130شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 131شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 132شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 133شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 134شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...135شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...136شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...137شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 138شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 139شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 140شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...141شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 142شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 143شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...144شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 145شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 146شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 147شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ