به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فرو ریزد

650عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فرو ریزد
شود چشمی و خون بر حال چشم من فرو ریزد
ز مهر عارض مهتاب سیمایت عجب نبود
اگر پیراهن من چون کتان از تن فرو ریزد
به یاد عارضت چون گریه‌ام بر دیده زور آرد
به جای آب، مهر و ماه در دامن فرو ریزد
ز تاب عارض خورشیدرویان، مردم چشمم
به جای اشک خونین، اخگر از دامن فرو ریزد
بهارست و به طرف بوستان از تاب دل قدسی
برآری گر نفس، برگ گل و سوسن فرو ریزد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 2شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...3شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 4شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 5شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...6شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...7شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 8شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 9شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 10شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...11شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...12شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...13شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 14شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 15شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 16شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 17شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 18شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 19شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 20شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 21شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...22شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 23شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 24شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 25شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 26شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...27شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...28شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 29شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 30شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 31شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 32شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 33شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 34شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...35شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...36شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 37شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...38شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 39شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...40شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 41شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 42شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 43شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 44شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 45شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...46شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 47شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...48شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...49شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 50شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...51شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...52شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...53شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 54شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...55شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...56شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 57شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 58شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 59شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 60شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...61شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 62شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...63شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 64شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 65شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 66شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...67شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 68شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...69شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 70شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...71شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 72شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...73شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 74شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 75شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...76شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 77شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 78شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...79شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...80شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...81شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 82شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 83شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...84شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...85شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...86شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...87شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 88شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...89شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 90شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...91شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 92شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...93شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...94شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 95شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 96شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 97شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 98شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...99شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 100شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 101شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...102شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...103شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...104شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...105شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 106شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 107شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 108شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 109شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...110شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 111شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...112شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 113شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 114شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 115شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 116شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 117شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 118شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 119شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...120شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...121شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...122شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 123شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 124شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 125شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 126شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 127شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 128شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...129شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 130شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...131شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...132شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 133شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 134شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 135شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...136شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...137شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 138شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 139شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...140شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 141شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 142شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 143شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...144شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 145شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...146شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 147شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...148شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...149شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 150شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 151شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 152شمارهٔ ۴۰۲: ...153شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 154شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 155شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 156شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...157شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 158شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 159شمارهٔ ۴۰۹: ...160شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...161شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 162شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...163شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 164شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...165شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 166شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 167شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...168شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...169شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 170شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...171شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...172شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 173شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 174شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...175شمارهٔ ۴۲۵: ...176شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...177شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 178شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 179شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 180شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...181شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...182شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...183شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 184شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...185شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 186شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 187شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 188شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 189شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...190شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...191شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 192شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 193شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 194شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 195شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 196شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 197شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...198شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...199شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...200شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 201شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 202شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 203شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...204شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 205شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 206شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...207شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 208شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 209شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 210شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ