به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۹۱: زلفت بود به کام، دلی را که داغ نیست

640عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

زلفت بود به کام، دلی را که داغ نیست
در کار شبروان گرهی چون چراغ نیست
هر شب گل چراغ بهار دگر کند
بلبل گمان مبر که ز پروانه داغ نیست
چون غنچه برنیاورد از شرم سر ز جیب
زان بوی طره هرکه پریشان دماغ نیست
در باغ عشق برگ معیشت مگو نماند
گل هم به چشم مرغ چمن کم ز داغ نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۹۰: تا آفت غم لازمه طبع شراب است 2شمارهٔ ۹۱: زلفت بود به کام، دلی را که داغ نیس ...3شمارهٔ ۹۲: جز وصال او دلم هرگز تمنایی نداشت 4شمارهٔ ۹۳: دوران نگر که سینه‌اش از کینه صاف ن ...5شمارهٔ ۹۴: مرا چو لاله ز بخت سیه رهایی نیست 6شمارهٔ ۹۵: ز بوی او به دل غنچه ارمغانی هست 7شمارهٔ ۹۶: غیر از شکن طره به جایی گذرم نیست 8شمارهٔ ۹۷: بازآی که سینه‌ام کباب است 9شمارهٔ ۹۸: آنکه در هر چین زلفش صدمه کنعان گم ...10شمارهٔ ۹۹: هنوز چشم امیدم به رهگذاری هست 11شمارهٔ ۱۰۰: خانه‌ام نیمی خراب از گریه نیمی پر ...12شمارهٔ ۱۰۱: وعده وصل ار دهد، صبر تقاضا بس است 13شمارهٔ ۱۰۲: خرم دلی که در خم زلف تو جا گرفت 14شمارهٔ ۱۰۳: تا صبا با آن سر زلف پریشان آشناست 15شمارهٔ ۱۰۴: تا به نظّاره بت، چشم برهمن بازست 16شمارهٔ ۱۰۵: هر سر موی من از دود تو در فریاد ا ...17شمارهٔ ۱۰۶: لذت شادی نداند جان چو با غم خو گر ...18شمارهٔ ۱۰۷: هرگزم عشق چنین در رگ جان چنگ نداش ...19شمارهٔ ۱۰۸: رسید یار و ز من بر سر عتاب گذشت 20شمارهٔ ۱۰۹: چه گهرها به عوض بر سر دریا افشاند 21شمارهٔ ۱۱۰: طبیب من چه شد گر مهربان نیست 22شمارهٔ ۱۱۱: نیست باکی گر به دستم غنچه سیراب ن ...23شمارهٔ ۱۱۲: داغ دلم گلی ز گلستان آتش است 24شمارهٔ ۱۱۳: من لبالب آروز، لیک آرزوی دل یکی‌س ...25شمارهٔ ۱۱۴: دل در برم ز ناله پنهان لبالب است 26شمارهٔ ۱۱۵: چنان دلم شب هجران بر آتش غم سوخت 27شمارهٔ ۱۱۶: شب نیست کز فراق توام سینه داغ نیس ...28شمارهٔ ۱۱۷: ایام بهارست و هوای چمنم نیست 29شمارهٔ ۱۱۸: کعبه عشق است کانجا هیچ محمل ره نی ...30شمارهٔ ۱۱۹: پیغام وداع آمد و با گوش به جنگ اس ...31شمارهٔ ۱۲۰: مُردم ز بیخودی، بت خودکام من کجاس ...32شمارهٔ ۱۲۱: روح‌القدس ار دیده گشاید به جمالت 33شمارهٔ ۱۲۲: نیست نومیدی گر از حد انتظار ما گذ ...34شمارهٔ ۱۲۳: پیوسته فکر وصل بتان پیشه من است 35شمارهٔ ۱۲۴: بیگانه‌ای اگر نه به جانانه آشناست 36شمارهٔ ۱۲۵: جز خیال تو مرا در سر سودایی نیست 37شمارهٔ ۱۲۶: کس چه داند از چه در دل آه شبگیرم ...38شمارهٔ ۱۲۷: تبخاله خون بر لبم از سوز درون است 39شمارهٔ ۱۲۸: از شیشه نه می در دل مخمور فرو ریخ ...40شمارهٔ ۱۲۹: با شمع چو پروانه به محفل نتوان رف ...41شمارهٔ ۱۳۰: هرگهم در دل خیال آن قد موزون نشست 42شمارهٔ ۱۳۱: منم که نور خرد در چراغ من غلط است 43شمارهٔ ۱۳۲: بر جرعه‌نوش عشق، بجز خون حلال نیس ...44شمارهٔ ۱۳۳: گرم قتلم آمد آن شوخ و به استغنا گ ...45شمارهٔ ۱۳۴: می دید رویت آینه و دیده برنداشت 46شمارهٔ ۱۳۵: از ضعف، ناله‌ام به سراغ اثر نرفت 47شمارهٔ ۱۳۶: هرچند در میانه اخوان تمیز نیست 48شمارهٔ ۱۳۷: صوت بلبل را شنیدم ناله زاری نداشت 49شمارهٔ ۱۳۸: ما را ز دست جور تو پای گریز نیست 50شمارهٔ ۱۳۹: ره‌زدن درخانه کار چشم فتّان بوده ...51شمارهٔ ۱۴۰: کرده بیهوشم خیال آن دو چشم می‌پرس ...52شمارهٔ ۱۴۱: دستم ز جام عکس می لاله‌گون گرفت 53شمارهٔ ۱۴۲: مرا به ناله شد آن سرو سیم‌تن باعث 54شمارهٔ ۱۴۳: خواهد دل من شربت دیدار و دگر هیچ 55شمارهٔ ۱۴۴: نظر بر آینه خوبان چو بی‌نقاب کنند 56شمارهٔ ۱۴۵: لب عاشق به حرف شکوه بیداد نگشاید 57شمارهٔ ۱۴۶: بی روی تو کارم همه با دیده تر بود 58شمارهٔ ۱۴۷: آنان که مرا جورکش یار نوشتند 59شمارهٔ ۱۴۸: هر لحظه نظر بر دگری دوخته دارد 60شمارهٔ ۱۴۹: باز ناخن سر پرسیدن داغم دارد 61شمارهٔ ۱۵۰: فکنده زخم دلم را به حالت بهبود 62شمارهٔ ۱۵۱: قضا ز خانه چو رختم بر آستانه نهاد 63شمارهٔ ۱۵۲: خلاصی‌ام ز کمند تو در ضمیر مباد 64شمارهٔ ۱۵۳: از چشمه‌سار چشمم از بس که نم برآی ...65شمارهٔ ۱۵۴: نگاهم از فروغ عارضت در چشم تر سوز ...66شمارهٔ ۱۵۵: باز از مرغان دلم حرف سمندر می‌زند 67شمارهٔ ۱۵۶: جوش می‌ام چو خم به خروش آشنا نکرد 68شمارهٔ ۱۵۷: به هیچ، ناخن ما را کی اعتبار کند 69شمارهٔ ۱۵۸: از کینه هیچ‌کس گر هم بر جبین ندید 70شمارهٔ ۱۵۹: فلک ز کین به مه فتنه‌جوی من ماند 71شمارهٔ ۱۶۰: کنعانی ما را غم یعقوب نباشد 72شمارهٔ ۱۶۱: تا لبت را میل سوی باده و پیمانه ش ...73شمارهٔ ۱۶۲: در جلوه‌گری چون تو کسی یاد ندارد 74شمارهٔ ۱۶۳: به کف عاشق چو گل، خون دل خود را ن ...75شمارهٔ ۱۶۴: دگر چراغ که در طور حسن روشن شد 76شمارهٔ ۱۶۵: مرا عشق تو گاهی پرورد دل، گاه جان ...77شمارهٔ ۱۶۶: دل داشت ز بخت سیه امید، غلط کرد 78شمارهٔ ۱۶۷: غنچه بی لعل تو زندانی گلشن باشد 79شمارهٔ ۱۶۸: کی غم دهر خراب می نابم دارد 80شمارهٔ ۱۶۹: شمع وصلت هرکه را شب خانه روشن می‌ ...81شمارهٔ ۱۷۰: چون غنچه دلم از نم خون زنگ برآورد 82شمارهٔ ۱۷۱: نشاط ما اسیران از دل اندوهگین باش ...83شمارهٔ ۱۷۲: نه هرکه مرد ازو در جهان اثر ماند 84شمارهٔ ۱۷۳: طایر عشقم و از شعله پرم ساخته‌اند 85شمارهٔ ۱۷۴: کی بی توام نظاره به چشم آشنا شود 86شمارهٔ ۱۷۵: باز تیر ستمت رخنه‌گر جان که شد 87شمارهٔ ۱۷۶: مرا چو کار بدان زلف تابدار افتاد 88شمارهٔ ۱۷۷: چشم ترم گهی که به آن خاک پا رسد 89شمارهٔ ۱۷۸: کسی چگونه دلم را پی سراغ شود 90شمارهٔ ۱۷۹: هرگزم دیده چنین مایل دیدار نبود 91شمارهٔ ۱۸۰: نام تو بردم آتش شوقم به جان فتاد 92شمارهٔ ۱۸۱: چه باشد جان که عاشق در ره جانان ب ...93شمارهٔ ۱۸۲: محفل دردی طلب، از سیر شهر و کو چه ...94شمارهٔ ۱۸۳: هر لحظه‌ام بتان به غمی آشنا کنند 95شمارهٔ ۱۸۴: دل خواست که برخیزد ازان کو، بتر ا ...96شمارهٔ ۱۸۵: تا عشق مرا بر سر بازار نیاورد 97شمارهٔ ۱۸۶: بر سر پیمانه غم هرگز این صحبت نبو ...98شمارهٔ ۱۸۷: کس چرا بیهده با مردم عالم باشد 99شمارهٔ ۱۸۸: در دل بوالهوس ار ذوق محبت می‌بود 100شمارهٔ ۱۸۹: سزد چو جلوه حسنت نظاره‌خواه شود 101شمارهٔ ۱۹۰: با لبت عمر ابد عیش نهانی می‌کند 102شمارهٔ ۱۹۱: موسم گل چون حریفان جای در بستان ک ...103شمارهٔ ۱۹۲: ز مژگان بوالهوس را در غمت کی خون ...104شمارهٔ ۱۹۳: آیینه ما تا ز رخت عکس نما بود 105شمارهٔ ۱۹۴: از خمار زخم دل تا چند درد سر کشد 106شمارهٔ ۱۹۵: کسی کو عشق‌بازی پیشه دارد 107شمارهٔ ۱۹۶: گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن ش ...108شمارهٔ ۱۹۷: رشک نام او زبانم را ز غیرت لال کر ...109شمارهٔ ۱۹۸: به بزم دوش حدیث تو در میان افتاد 110شمارهٔ ۱۹۹: ز آب چشم من هر قطره طوفان دگر باش ...111شمارهٔ ۲۰۰: میرم ار خوی ستمکاری ز سر بیرون کن ...112شمارهٔ ۲۰۱: در مجلسی که احباب شرب مدام کردند 113شمارهٔ ۲۰۲: گفتم از عشقت کشم دامن گریبان‌گیر ...114شمارهٔ ۲۰۳: رسد گر بر لبم جان، چون رسی، ناچار ...115شمارهٔ ۲۰۴: شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه می‌س ...116شمارهٔ ۲۰۵: سنبل زلف تو خط بر سنبل تر می‌کشد 117شمارهٔ ۲۰۶: مرده بودم از خمار می، شرابم زنده ...118شمارهٔ ۲۰۷: ای خوشدلی برو که غمینم سرشته‌اند 119شمارهٔ ۲۰۸: عجب قیدی‌ست عشق سخت بنیاد 120شمارهٔ ۲۰۹: دلم پروای این و آن ندارد 121شمارهٔ ۲۱۰: باده گر فردا خورم، عالم کنون پر م ...122شمارهٔ ۲۱۱: آسودگی نصیب دل زار کس مباد 123شمارهٔ ۲۱۲: دگر به وسوسه توبه‌ام دماغ نماند 124شمارهٔ ۲۱۳: بیا که بی تو مرا نور در چراغ نمان ...125شمارهٔ ۲۱۴: هرگز مرا به کعبه ز دیر التجا نشد 126شمارهٔ ۲۱۵: آن غنچه‌ام که راز دلم بر ملا نشد 127شمارهٔ ۲۱۶: در چمن کی دلم از فیض هوا بگشاید 128شمارهٔ ۲۱۷: هرکجا زنده‌دلان شست دعا بگشایند 129شمارهٔ ۲۱۸: یا رب چرا به درد دلم دیروا رسید 130شمارهٔ ۲۱۹: آهم از پیچیدگی، چون رشته، تن را ت ...131شمارهٔ ۲۲۰: رنجیدن تو باعث نومیدی من شد 132شمارهٔ ۲۲۱: به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد 133شمارهٔ ۲۲۲: چون کشته نگاه تو سوی کفن رود 134شمارهٔ ۲۲۳: لبت به خنده شیرین چو همنفس گردد 135شمارهٔ ۲۲۴: ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گ ...136شمارهٔ ۲۲۵: می را چو آب، لعل تو بر خود حلال ک ...137شمارهٔ ۲۲۶: نشاه می‌خواستم از باده، خمارم داد ...138شمارهٔ ۲۲۷: من و آیینه حسنی که تابش را بسوزان ...139شمارهٔ ۲۲۸: نوک مژگان چه حیرت گر ز دلها بگذرد 140شمارهٔ ۲۲۹: ناله‌ای کردم، خروش اهل شیون تازه ...141شمارهٔ ۲۳۰: در هجرت، از شکست، دلم را اثر نمان ...142شمارهٔ ۲۳۱: اسیر عشق تو از ننگ کفر و دین میرد 143شمارهٔ ۲۳۲: مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد 144شمارهٔ ۲۳۳: گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان می ...145شمارهٔ ۲۳۴: کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم ز ...146شمارهٔ ۲۳۵: ز دلها درد دل برداشتن هم عالمی دا ...147شمارهٔ ۲۳۶: بهر هر دیوانه گر ویرانه‌ای پیدا ش ...148شمارهٔ ۲۳۷: زورم به یک اشاره ابرو نمی‌رسد 149شمارهٔ ۲۳۸: عالمی بر خویش بالیدم چو از من یاد ...150شمارهٔ ۲۳۹: هرگزم چون لاله دل بی داغ ته بر ته ...151شمارهٔ ۲۴۰: هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می ...152شمارهٔ ۲۴۱: دو روزه هجر تو با جان دوستان آن ک ...153شمارهٔ ۲۴۲: یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد 154شمارهٔ ۲۴۳: بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد 155شمارهٔ ۲۴۴: چشمی که با غبار درت آشنا شود 156شمارهٔ ۲۴۵: مبادا کام جان از عیش، تا کام از ا ...157شمارهٔ ۲۴۶: ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند 158شمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد 159شمارهٔ ۲۴۸: هیچ دورانی چو عهد بی‌سرانجامی نبو ...160شمارهٔ ۲۴۹: ...161شمارهٔ ۲۵۰: وجودم را نه از آتش، نه از گل پرور ...162شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 163شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...164شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 165شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 166شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...167شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...168شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 169شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 170شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 171شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...172شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...173شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...174شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 175شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 176شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 177شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 178شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 179شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 180شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 181شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 182شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...183شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 184شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 185شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 186شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 187شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...188شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...189شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 190شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 191شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 192شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 193شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 194شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 195شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...196شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...197شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 198شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...199شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 200شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...201شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 202شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 203شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 204شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 205شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 206شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...207شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 208شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...209شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...210شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 211شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...212شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...213شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...214شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 215شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...216شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...217شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 218شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 219شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 220شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 221شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...222شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 223شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...224شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 225شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 226شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 227شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...228شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 229شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...230شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 231شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...232شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 233شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...234شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 235شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 236شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...237شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 238شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 239شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...240شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...241شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...242شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 243شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 244شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...245شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...246شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...247شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...248شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 249شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...250شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 251شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...252شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 253شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...254شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...255شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 256شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 257شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 258شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 259شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...260شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 261شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 262شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...263شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...264شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...265شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...266شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 267شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 268شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 269شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 270شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...271شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 272شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...273شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 274شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 275شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 276شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 277شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 278شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 279شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 280شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...281شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...282شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...283شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 284شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 285شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 286شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 287شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 288شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 289شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...290شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 291شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...292شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...293شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 294شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 295شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 296شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...297شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...298شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 299شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 300شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...301شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 302شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 303شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 304شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...305شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 306شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...307شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 308شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...309شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...310شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 311شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 312شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 313شمارهٔ ۴۰۲: ...314شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 315شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 316شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 317شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...318شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 319شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 320شمارهٔ ۴۰۹: ...321شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...322شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 323شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...324شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 325شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...326شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 327شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 328شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...329شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...330شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 331شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...332شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...333شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 334شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 335شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...336شمارهٔ ۴۲۵: ...337شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...338شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 339شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 340شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 341شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...342شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...343شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...344شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 345شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...346شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 347شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 348شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 349شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 350شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...351شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...352شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 353شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 354شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 355شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 356شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 357شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 358شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...359شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...360شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...361شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 362شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 363شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 364شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...365شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 366شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 367شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...368شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 369شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 370شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 371شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ