به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۱۶۸: کی غم دهر خراب می نابم دارد

660عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

کی غم دهر خراب می نابم دارد؟
لعل می‌گون تو مایل به شرابم دارد
چاک در سینه فکندم که نهم داغ به دل
فکر معموری این خانه، خرابم دارد
کی برم دست به گیسوی تو چون شانه دلیر
که برت خیرگی آینه، آبم دارد
گفتمش روی ترا سیر که خواهد دیدن؟
گفت این دولت جاوید نقابم دارد
نیستم سوخته آتش گل در گلشن
ناله بلبل شوریده کبابم دارد
ترسم از گریه نباشد چه نمایم یا رب
که تغافل‌زدن سیل خرابم دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۶۷: غنچه بی لعل تو زندانی گلشن باشد 2شمارهٔ ۱۶۸: کی غم دهر خراب می نابم دارد 3شمارهٔ ۱۶۹: شمع وصلت هرکه را شب خانه روشن می‌ ...4شمارهٔ ۱۷۰: چون غنچه دلم از نم خون زنگ برآورد 5شمارهٔ ۱۷۱: نشاط ما اسیران از دل اندوهگین باش ...6شمارهٔ ۱۷۲: نه هرکه مرد ازو در جهان اثر ماند 7شمارهٔ ۱۷۳: طایر عشقم و از شعله پرم ساخته‌اند 8شمارهٔ ۱۷۴: کی بی توام نظاره به چشم آشنا شود 9شمارهٔ ۱۷۵: باز تیر ستمت رخنه‌گر جان که شد 10شمارهٔ ۱۷۶: مرا چو کار بدان زلف تابدار افتاد 11شمارهٔ ۱۷۷: چشم ترم گهی که به آن خاک پا رسد 12شمارهٔ ۱۷۸: کسی چگونه دلم را پی سراغ شود 13شمارهٔ ۱۷۹: هرگزم دیده چنین مایل دیدار نبود 14شمارهٔ ۱۸۰: نام تو بردم آتش شوقم به جان فتاد 15شمارهٔ ۱۸۱: چه باشد جان که عاشق در ره جانان ب ...16شمارهٔ ۱۸۲: محفل دردی طلب، از سیر شهر و کو چه ...17شمارهٔ ۱۸۳: هر لحظه‌ام بتان به غمی آشنا کنند 18شمارهٔ ۱۸۴: دل خواست که برخیزد ازان کو، بتر ا ...19شمارهٔ ۱۸۵: تا عشق مرا بر سر بازار نیاورد 20شمارهٔ ۱۸۶: بر سر پیمانه غم هرگز این صحبت نبو ...21شمارهٔ ۱۸۷: کس چرا بیهده با مردم عالم باشد 22شمارهٔ ۱۸۸: در دل بوالهوس ار ذوق محبت می‌بود 23شمارهٔ ۱۸۹: سزد چو جلوه حسنت نظاره‌خواه شود 24شمارهٔ ۱۹۰: با لبت عمر ابد عیش نهانی می‌کند 25شمارهٔ ۱۹۱: موسم گل چون حریفان جای در بستان ک ...26شمارهٔ ۱۹۲: ز مژگان بوالهوس را در غمت کی خون ...27شمارهٔ ۱۹۳: آیینه ما تا ز رخت عکس نما بود 28شمارهٔ ۱۹۴: از خمار زخم دل تا چند درد سر کشد 29شمارهٔ ۱۹۵: کسی کو عشق‌بازی پیشه دارد 30شمارهٔ ۱۹۶: گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن ش ...31شمارهٔ ۱۹۷: رشک نام او زبانم را ز غیرت لال کر ...32شمارهٔ ۱۹۸: به بزم دوش حدیث تو در میان افتاد 33شمارهٔ ۱۹۹: ز آب چشم من هر قطره طوفان دگر باش ...34شمارهٔ ۲۰۰: میرم ار خوی ستمکاری ز سر بیرون کن ...35شمارهٔ ۲۰۱: در مجلسی که احباب شرب مدام کردند 36شمارهٔ ۲۰۲: گفتم از عشقت کشم دامن گریبان‌گیر ...37شمارهٔ ۲۰۳: رسد گر بر لبم جان، چون رسی، ناچار ...38شمارهٔ ۲۰۴: شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه می‌س ...39شمارهٔ ۲۰۵: سنبل زلف تو خط بر سنبل تر می‌کشد 40شمارهٔ ۲۰۶: مرده بودم از خمار می، شرابم زنده ...41شمارهٔ ۲۰۷: ای خوشدلی برو که غمینم سرشته‌اند 42شمارهٔ ۲۰۸: عجب قیدی‌ست عشق سخت بنیاد 43شمارهٔ ۲۰۹: دلم پروای این و آن ندارد 44شمارهٔ ۲۱۰: باده گر فردا خورم، عالم کنون پر م ...45شمارهٔ ۲۱۱: آسودگی نصیب دل زار کس مباد 46شمارهٔ ۲۱۲: دگر به وسوسه توبه‌ام دماغ نماند 47شمارهٔ ۲۱۳: بیا که بی تو مرا نور در چراغ نمان ...48شمارهٔ ۲۱۴: هرگز مرا به کعبه ز دیر التجا نشد 49شمارهٔ ۲۱۵: آن غنچه‌ام که راز دلم بر ملا نشد 50شمارهٔ ۲۱۶: در چمن کی دلم از فیض هوا بگشاید 51شمارهٔ ۲۱۷: هرکجا زنده‌دلان شست دعا بگشایند 52شمارهٔ ۲۱۸: یا رب چرا به درد دلم دیروا رسید 53شمارهٔ ۲۱۹: آهم از پیچیدگی، چون رشته، تن را ت ...54شمارهٔ ۲۲۰: رنجیدن تو باعث نومیدی من شد 55شمارهٔ ۲۲۱: به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد 56شمارهٔ ۲۲۲: چون کشته نگاه تو سوی کفن رود 57شمارهٔ ۲۲۳: لبت به خنده شیرین چو همنفس گردد 58شمارهٔ ۲۲۴: ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گ ...59شمارهٔ ۲۲۵: می را چو آب، لعل تو بر خود حلال ک ...60شمارهٔ ۲۲۶: نشاه می‌خواستم از باده، خمارم داد ...61شمارهٔ ۲۲۷: من و آیینه حسنی که تابش را بسوزان ...62شمارهٔ ۲۲۸: نوک مژگان چه حیرت گر ز دلها بگذرد 63شمارهٔ ۲۲۹: ناله‌ای کردم، خروش اهل شیون تازه ...64شمارهٔ ۲۳۰: در هجرت، از شکست، دلم را اثر نمان ...65شمارهٔ ۲۳۱: اسیر عشق تو از ننگ کفر و دین میرد 66شمارهٔ ۲۳۲: مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد 67شمارهٔ ۲۳۳: گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان می ...68شمارهٔ ۲۳۴: کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم ز ...69شمارهٔ ۲۳۵: ز دلها درد دل برداشتن هم عالمی دا ...70شمارهٔ ۲۳۶: بهر هر دیوانه گر ویرانه‌ای پیدا ش ...71شمارهٔ ۲۳۷: زورم به یک اشاره ابرو نمی‌رسد 72شمارهٔ ۲۳۸: عالمی بر خویش بالیدم چو از من یاد ...73شمارهٔ ۲۳۹: هرگزم چون لاله دل بی داغ ته بر ته ...74شمارهٔ ۲۴۰: هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می ...75شمارهٔ ۲۴۱: دو روزه هجر تو با جان دوستان آن ک ...76شمارهٔ ۲۴۲: یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد 77شمارهٔ ۲۴۳: بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد 78شمارهٔ ۲۴۴: چشمی که با غبار درت آشنا شود 79شمارهٔ ۲۴۵: مبادا کام جان از عیش، تا کام از ا ...80شمارهٔ ۲۴۶: ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند 81شمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد 82شمارهٔ ۲۴۸: هیچ دورانی چو عهد بی‌سرانجامی نبو ...83شمارهٔ ۲۴۹: ...84شمارهٔ ۲۵۰: وجودم را نه از آتش، نه از گل پرور ...85شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 86شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...87شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 88شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 89شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...90شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...91شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 92شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 93شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 94شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...95شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...96شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...97شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 98شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 99شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 100شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 101شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 102شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 103شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 104شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 105شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...106شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 107شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 108شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 109شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 110شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...111شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...112شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 113شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 114شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 115شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 116شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 117شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 118شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...119شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...120شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 121شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...122شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 123شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...124شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 125شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 126شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 127شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 128شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 129شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...130شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 131شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...132شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...133شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 134شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...135شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...136شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...137شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 138شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...139شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...140شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 141شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 142شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 143شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 144شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...145شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 146شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...147شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 148شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 149شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 150شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...151شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 152شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...153شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 154شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...155شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 156شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...157شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 158شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 159شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...160شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 161شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 162شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...163شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...164شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...165شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 166شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 167شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...168شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...169شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...170شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...171شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 172شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...173شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 174شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...175شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 176شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...177شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...178شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 179شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 180شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 181شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 182شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...183شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 184شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 185شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...186شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...187شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...188شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...189شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 190شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 191شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 192شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 193شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...194شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 195شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...196شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 197شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 198شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 199شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 200شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 201شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 202شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 203شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...204شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...205شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...206شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 207شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 208شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 209شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 210شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 211شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 212شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...213شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 214شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...215شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...216شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 217شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 218شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 219شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...220شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...221شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 222شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 223شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...224شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 225شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 226شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 227شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...228شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 229شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...230شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 231شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...232شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...233شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 234شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 235شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 236شمارهٔ ۴۰۲: ...237شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 238شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 239شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 240شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...241شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 242شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 243شمارهٔ ۴۰۹: ...244شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...245شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 246شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...247شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 248شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...249شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 250شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 251شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...252شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...253شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 254شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...255شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...256شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 257شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 258شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...259شمارهٔ ۴۲۵: ...260شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...261شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 262شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 263شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 264شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...265شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...266شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...267شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 268شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...269شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 270شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 271شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 272شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 273شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...274شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...275شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 276شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 277شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 278شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 279شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 280شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 281شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...282شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...283شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...284شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 285شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 286شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 287شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...288شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 289شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 290شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...291شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 292شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 293شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 294شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ